قفس داران سکوتم را شکستند / دل دائم صبورم را شکستند / به جرم پا به پای عشق رفتن / پر و بال عبورم را شکستند / مرا از خلوتم بیرون کشیدند / چه بی پروا حضورم را شکستند / تمنا در نگاهم موج می زد / ولی رویای دورم را شکستند .
سکوتم را به باران هدیه کردم ، تمام زندگی را گریه کردم ، نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم گریه کردم .
می نویسم... می نویسم از تو، تا تن کاغذ من جان دارد با تو از حادثه ها خواهم گفت، گریه این گریه اگر بگذارد گریه این گریه اگر بگذارد، با تو از روز ازل خواهم گفت فتح معراج غزل کافی نیست، با تو از اوج غزل خواهم گفت می نویسم همۀهقهقتنهاییرا،تاتوازهیچبهآرامش دریا برسی تا تو در هم همه همراه سکوتم باشی، به حریم خلوت عشق تو تنها برسی می نویسم همۀباتونبودنهارا،تاتوازخوابمرابهباتوبودنببری تا تو تکیه گاه امن خستگی ها باشی، تا مرا باز به دیدار خود من ببری