ali rad
درد من بيشتر از ريشه به من نزديک است ...
ريشه ام از مزه ي تلخ تبر مي گريد
و در اندام سکوتم خبري نيست که دلخوش باشم
چه بد آهنگ سکوتي
دل من مي گريد
من از اين باغ چکاوک خالي
به کدامين قفس ساخته از تنهايي دل خود خوش دارم
ॐ SərViiiN ॐ
چیزی بگو !
چیزی بنویس !
کلمات را این قدر منتظر نگذار !
کاغذ ها را به تلاطم در اور!
کاغذ ها هنوز سپیدند ،مداد ها هنوز مهربانند ،حرفی بزن!
چرا سکوت کرده ای ؟
من میان بیشه های سکوت گمشده ام...
ali rad
یک روز روی این همه بغض بی دلیل پارچه ای به رنگ سکوت می کشم و در حوالی یک سال پر باران برای همیشه فراموش می شوم ... بگذار بعضی ها خیال کنند من مرده ام.... چه مهم!!!
reza
اندوه که از حــــــــد بگذرد، جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مزمن.
دیگر مهم نیست:
بودن یا نبودن؛...
دوست داشتن یا نداشتن..!
آنچه اهمّیت دارد، کشداری رخوتناک حســــــــــی است که دیگر تو را به واکنش نمیکشاند
... و در آن لحظه در سکوت فقط نگاه میکنی
و نگاه میکنی
و نــــــــــگاه...!
reza
تنها خداست که میداند بهترین درزندگی شماچگونه معنا می شود
من آن بهترین را در این روزهای عید آرزو میکنم
عیدت مبارک
برای زندگی کردن
به کسی اعتمادکن که بتواند3چیز درتوراتشخیص دهد.
اندوه پنهان شده درلبخندت را،
عشق پنهان شده درعصبانیتت را،
ومعنای حقیقی در سکوتت را
reza
بعضی از آدمها پر از مفهوم بودنند
پر از حس های خوبند
پر از حرفهای نگفته اند
چه هستند، هستند
و چه نیستند، هستند
... ... ... یادشان
خاطرشان
حس های خوبشان
آدمها
بعضی هایشان
... سکوتشان هم پر از حرف هست
پر از مرحم به هر زخم است
reza
قلب مرا میان غمت جا گذاشتی
تا در حریم غربت من پا گذاشتی
رفتی و در سکوت تماشا نموده ام
تنهایی ِ مرا تو چه تنها گذاشتی
رفتی و سهم عشق برای دل تو بود
سهمی برای این دلم آیا گذاشتی ؟
یک بغض کال، یک سبد از درد بی کسی
سهم من غریب که اینجا گذاشتی
گفتی بهار می رسد اما دروغ بود
در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی
مجنون دیگری شدی و دشت پیش روت
من را میان غصه چو لیلا گذاشتی
گفتی که از بهشت نصیبی نبرده ای
آن را تمام گردن حوا گذاشتی
یک قطره اشک سهم من از روزگار شد
در لحظه ای که پای به دنیا گذاشتی
ali rad
سکوت تو در من نشسته است.
سکوت تو مثل موریانه در من نشسته است.
تنهاصدا؛
صدای خورده شدن عمر ِ من ...