یافتن پست: #شب

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




یعنی میشه امشب تو خیابونامون جشن صعود باشه؟

3 دیدگاه  •   •   •  1393/04/4 - 16:41
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﮐﻨﻨﺪ ﭘﺪﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ . ﺩﺧﺘﺮ
ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ
ﺭﺿﺎﯾﺖ ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ
ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﭘﺪﺭ
ﺩﺧﺘﺮ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟّﻪِ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝِ ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﯾﮏ
ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭼﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ
ﻭ ﺗﻤﻮﻡ
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﺵ
ﮔﻠﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﻭ
ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ
ﻭﻟﯽ
ﺑﺎﺯ
ﻟﮑّﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ﺷﺐ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ
ﺧﻮﺍﺑﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﻣﯿﺎﺩ
ﻭ ﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﻭﻥ
ﻟﮑّﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮ
ﻃﺮﻑ
ﮐﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ! ﺷﺐ
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺎﻥ
ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﺑﻪ
ﺧﻮﺍﺏِ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ
ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .
ﻣﺎﺩﺭِ
ﺩﺧﺘﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻟﮑﻪ ﺭﻭ
ﺑﺮ
ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻪ . ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ ﺯﻧﮓِ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ
ﻭ ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﻣﺘﻮﺟّﻪ
ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺱ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﻭ ﯾﻪ
ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ
ﺑﻪ
ﺩﺧﺘﺮ
ﻣﯿﺪﻩ . ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﻮﺩﺭ ﺷﺴﺘﺸﻮﯼ ﭘﺮﺳﯿﻞ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻤﯿﺰ
ﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﻓﺭﺍﻭﺍﻥ
ﻟﮑﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺭﺩﯼ ﺍﺯ ﻟﮑﻪ ﻫﺎ
ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ "
ﺷﺴﺘﺸﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺮﺳﯿﻞ ...
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﮔﻪ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺎﯼ
ﻗﺸﻨﮓ نمیزارم
دیدگاه  •   •   •  1393/04/4 - 16:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اﻭﺝ ﻟﺬﺕ
ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ
ﻭﻗﺘﯽ
ﺗﻮ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ
ﮔﻮﺷﯽ
ﻣﯿﮑﻨﯽ

ﺳﺎﯾﻠﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ،
ﯾﻪ ﭘﯿﺎﻡ واست ﺑﯿﺎﺩ
ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ:
.
.
.
.
.
با ارسال یک پیام کوتاه بدون متن به ۸۲۸۲ از خدمات ویترین ایرانسل استفاده کنید..... :)
2 دیدگاه  •   •   •  1393/04/3 - 20:43
+4
SADAF.SHAHLAI
SADAF.SHAHLAI
زندگی میکنم به شبوه ئ خودم ...با قوانین خودم....با باورهای قلبی خودم ...مردم دلشان می خواهند موضوعی برای گفت و گو داشته باشند برایشان فرقی نمیکند چگونه هستی...!!!هرجور که باشی حرفی برای گفتن دارند...
دیدگاه  •   •   •  1393/04/3 - 19:53
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اینو بخون انگار 6تا لیسانس گرفتی
بچه ای از پدرش پرسید سیاست یعنی چه؟
پدر میگه:برای تو یک مثال در مورد خانواده ی خود میزنم..
من حکومت هستم
چون همه چیزرا من تعیین میکنم.
مامانتت جامعه است چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه .
کلفتمون ملت فقیر و پابرهنه هست چون ازصبح تا شب کا میکنه و هیچی نداره
تو روشنفکری چون داری درس میخونی و پسر فهمیده ای هست
داداش کوچیکت هم ک دو سالشه نسل اینده است...........
پسرک نصف شب باصدای برادر کوچیکش از خواب میپره و میبینه زیرش کثیف کرده میره
توی اتاق خواب پدر و مادرش میبینه پدرش توی تخت نیست و مادرش ب خواب عمیقی فرورفته و هرکار میکنه مادرش بیدار نمیشه.
میره تو اتاق کلفتشون ک اونو بیدار کنه میبینه باباش با کلفتشون خوابیده!!!!!!!!!!!!!
فردا صبح باباش ازش میپرسه :پسرم فهمیدی سیاست چیه؟
پسر میگه:
بله پدر سیاست یعنی اینکه حکومت ترتیب ملت فقیر و پابرهنه رو میده درحالی ک جامعه ب خواب عمیقی فرورفته و روشنفکر هر کاری میکنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه درحالیکه نسل اینده داره تو کثافت دست و پا میزنه.......
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 19:53
+7
farhad
farhad
شمعیم و دلی مشعله افروز و دگر هیچ / شب تا به سحر گریه ی جانسوز و دگر هیچ

افسانه بود معنی دیدار، که دادند / در پرده یکی وعده ی مرموز و دگر هیچ

خواهی که شوی با خبر از کشف و کرامات / مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ

زین قوم  چه خواهی؟ بهین پیشه ورانش / گهوراه تراش اند و کفن دوز و دگر هیچ

زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست / لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ 

خواهد بدل عمر، بهار ار همه گیتی / دیدار رخ یار دل افروز و دگر هیچ.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 19:27
+8
hamed
hamed

بَختَک در افسانه‌ها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هم‌معنی دانسته‌اند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می‌شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می‌کند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می‌گیرد و انسان توان کوچک‌ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد.در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد می‌نشیند و تمام وجود انها را فلج می‌کند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز بدلیل این است که حضور انرا بر روی خود احساس می‌کند ولی نمی‌تواند انرا ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می‌کند و بدن را در اختیار می‌گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده‌است.


بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را درید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته‌است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او می‌جهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که می‌شناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده می‌شود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درخت‌ها و در جنگل‌ها و باغ‌ها می‌گردد. ظاهرأ این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شب‌ها از گیاهان متصاعد می‌شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان می‌افکند ناشی شده‌است.برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، می‌توان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 16:23
+5
SADAF.SHAHLAI
SADAF.SHAHLAI
با تمام مدادرنگیهای دنیا باهر زبانی که بدانی یا ندانی ....خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام ....تنها برایت یک جمله خواهم نوشت..... دوستت دارم خاص ترین مخاطب خا{-41-}ص دنیا...           
دیدگاه  •   •   •  1393/03/31 - 23:04
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺮﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﮐﻠﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩ
ﺭﻭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻥ ﺁﺧﺮ ﺷﺐ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﺴﺘﮕﯽ

ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ !!!!!
ﺑﻬﻠﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﺪﺱ ﺯﺩﯾﺪ !!!!!
ﺍﻭﻧﺎ ﺍﺯ ﮐﻔﺶ ﺗﻦ ﺗﺎﮎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻻﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺿﺨﯿﻤﯽ
ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﺪ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ
ﺍﺯ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯾﺪ .
ﺍﻻﻧﻢ ﺑﺮﻭ ﯾﻪ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺗﻦ ﺗﺎﮎ ﺑﺨﺮ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﺧﻔﻪ ﺷﻮ
ﻣﻨﺤﺮﻑ
دیدگاه  •   •   •  1393/03/31 - 19:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
 - محمد م ط,نوید نیازی نیازی,آلان  احمدی,مرد تنهای شبم دیگه,بهار جوادی,فرشاد م,خالو صابر,امید کثیریان,نیما    ,حسین  جون,سلوا زمانی,دوست صمیمی,سوگند نیازی,علیرضا جنجالی,م ر مر م ر ما,















دیدگاه  •   •   •  1393/03/31 - 19:05
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ