یافتن پست: #شهر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





بندر نوشهر

دیدگاه  •   •   •  1393/04/17 - 15:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥










موزهٔ کندلوس موزه‌ای است در استان مازندران که در روستای کندلوس، از توابع شهرستان نوشهر قرار دارد. تاریخ ساخت این موزه بین سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ است. اشیای این موزه مربوط به دوران پیش از میلاد مسیح و قبل از اسلام و همچنین دوران اسلامی می‌شود. در آبان ۱۳۸۹ عملیات آسفالت جادهٔ خاکی منتهی به این روستا و موزه پایان یافت.






دیدگاه  •   •   •  1393/04/17 - 15:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوب شد انقلاب شد خواننده ها رفتن

شما یک در صد فک کن تیتراژ ماه عسل رو میدادن شهرام شب پره بخونه

ایول ایوله

رمضون خوش هیکله زولبیا معطره افطار پشت دره !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/16 - 18:37
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







آخرین خبر از بیمارستان اصلی شهر فورتالزا

برای برزیلی ها بسیار مهیب و شوک آور است. طبق عکس های
گرفته شده از کمر نیمار .....
برای دیدن ادامه ی مطلب روی لین






دیدگاه  •   •   •  1393/04/14 - 17:53
+2
farhad
farhad
بگذار غرورم در تمام کوچه پس کوچه های این شهر هرروز بدون تو

بشکند....

من تنهایی ام را

بعد از تو

به هیچکس حواله نخواهم داد.....!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/14 - 13:56
+2
farhad
farhad
والا نامردیه پسرا میرن یه شلوار میخرن200تومن یه نفر نگاشون نمیکنه اون وقت دخدرا یه ساپورت میخرن5تومن کل شهر نگاشون میکنن!!
1 دیدگاه  •   •   •  1393/04/11 - 16:41
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ - ﻧﻴﻮﺗﻦ
ﺭﺍﺯ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!
ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ - ﺃﺩﻳﺴﻮﻥ
ﭼﺮﺍﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﭼﺮﺍﻍ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ !
ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ - ﺃﻓﻼﻃﻮﻥ
ﭼﺮﺍﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻬﺮ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ
ﺍﺳﺖ
ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ - ﺭﻭﻣﻴﻮ
ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺧﺘﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ !
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ؛
ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘشاﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ،
ﻫﺮﮔﺰ ﻭﻫﻴﭽﮕﺎﻩ
ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺩﻭﺳﺘشاﻥﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ،
ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺯﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺩﻳﮕﺮ برایم ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ..../
4 دیدگاه  •   •   •  1393/04/10 - 19:32
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه سالها بعد سالهای خیلی دور بازم به یکی دلبستم...
دوســــتت دارم رو اصلا به زبون نمیارم...
قربون صدقه رفتن که هیچی...
نگرانی ام بروز نمیدم...
وقتی حالش خوب نبود باهاش صحبت نمیکنم و آرومش نمیکنم...
بجاش میگم برو یه دوش بگیر بهتر میشی....
باهاش زیاد بیرون نمیرم ، تا اگه جدا شدیم خیابونای شهر عذابم ندن...
به چشماش خیر نمیشم ، تا دلم گیر چشماش نشن...
سعی میکنم وقتی داره خودشو برام لوس میکنه بحث رو عوض کنم ،
تا صداش که یادم اومد دیوونه نشم....
وقتی خواست قسم بخوره که تنهام نمیزاره ، انگشتمو میذارم رو لبش و
میگم لازم نیس قسم بخوری ، حرمت خدا رو نشکون...
خلاصه اصلا بهش گیر نمیدم و پاپیچه کاراش نمیشم...
انگار نه انگار...
من تجربه کردم...
شما هم باخبر باشید...
تاوان دلبستن به آدما یه عمر پشیمونیه و گریه...!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/10 - 12:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسره پست گذاشته بود:
از آدمای شهر بیزارررررررم..
منم براش Cm گذاشتم
خب برگرد دهاتتون!!
خخخخخخخ, درست حدس زدین,بلاک شدم :)):)):))
بندیه خدا با محیط شهر آشنایی نداشت.!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/3 - 21:27
+7
farhad
farhad
گاهی گمان میکنی و می شود / گاهی نمی شود که نمی شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است / گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

گاهی گدای گدایی و بخت با تو نبست / گاهی تمام شهر گدای تو می شود.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 10:43
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ