یافتن پست: #شهر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نماد زیبای ضد خشونت

در یکی از شهرهای سوئد....

به امید روزی که خشونت و جنگ به رؤیا تبدیل بشه.... آمین .....////




دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 16:25
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
گنجینه رازی است بهر مویت وز آن موی هر چنبره ماری است به گنجینه رازتای سیب بهشتی به لب و گونه گلگونداغ است دل لاله که دیوی زده گازتدر خویش زنیم آتش و خلقی به سر آریمباشد که ببینیم بدین شعبده بازتکبک و بره شاید به سر سفره شاهاندرویش تو سر کن به همین نان و پیازتصد دشت و دمن صاف و تراز آمد و یک بار ای جاده انصاف ندیدیم ترازتشهری به تو یار است و غریب اینهمه محرومای شاه نبازم دل درویش نوازت سید محمد حسین شهریار
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:46
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ناله روح وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا پای به دام جسم و دل همره کاروان جان آه چه حسرت آورد زمزمه جرس مرا گرگ درنده ئی به من تاخت به نام زندگی پنجه که در جگر زند نام نهد نفس مرا طوطی هند عالم قدسم و طبع قند جو وه که به گند خاکیان ساخته چون مگس مرا من که به شاخ سرو و گل پا ننهادمی , کنون دست نصیب بین که پر دوخت به خار و خس مرا آب و هوای خاکیان نیست به عشق سازگار آتش آه گو بسوز آنچه به دل هوس مرا جز غم بی کسی در این سفله سرای ناکسی من نشناختم کسی گو مشناس کس مرا ناله شهریار از این چاه به در نمی شود ور نه کمند مو هلد ماه به دسترس مرا

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:41
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند شرح خزان دل به نگاه زبانش است من دل بخواه خویش نجستم
ولی خدا با هر کس آن دهد که به جان دل بخواهش استمن کیستم ؟
اسیر محبت گدای عشق وز ملک دل که حسن و هنر پادشاهش است
در شهر ما گناه بود عشق و شهریارزندانی ابد به سزای گناهش است
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:40
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حواست هست؟

شهریور است ...

کم کم فکر باد و باران باش ...

شاید کسی تمام گریه هایش را

برای پاییز گذاشته باشد...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 16:33
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
+ گاهی به فکرم می زند کاش زلزله بیاید..

و تمام شهر روی سر من خراب شود

و سیمان و آجرهایش آنقدر روی من فشار بیاورند که..

.

.

.

.

خستگیم در شود!

علیرضا مرندی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 11:38
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای عشق جوانه کن بهار است هر شاخ کهن جوانه دار است شد غرق شکوفه سیب و دل نیز حوای همیشه بیقرار است سر سبزی نیم لحظه من سبزینه هفت سبزه زار است ای عشق شکفتنم بیاموز دل غنچه باغ انتظار است بیهوده مگوی کیست معشوق او چشم و چراغ روزگار است شهر تن و شهر جان ما را بسپار به او که شهریار است تا دیده بر او فتاد کاین کیست دل گفت که یار یار یار است ای عشق بدین مجال کوتاه زین بیش مرا چه اعتبار است برخیز و کمند خود رها کن دریاب که آخرین شکار است ای عشق بسوز هستیم را با یک نگهش که شعله وار است خاکستر من به راه او ریز بر گوی که بر منش گذار است بر گو که به دولت قدمهات از منت هر چه هست وارست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:37
+4
hamid
hamid
خنده تو تعادل تمام شهر را بهم میزند.تو بخند من شهر را از نو میسازم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 23:40
+7
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت ما طریق مروت فرو گذاشت
یا او به شاه راه طریقت سفر نکرد


دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 23:23
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بغلم کن بغلم کن
که بیام تو فکر ِ تو
نفسی تازه کنم
در هوای ِشعر ِتو
بغلم کن بغلم کن
که بیام تو قلب ِ تو
یه گل ِ دوست دارم
بچینم از لب ِ تو
منو در قالب ِ شعر
گاهی وقتا غزلم کن
شعر ِ بارونی بگو
زیر بارون بغلم کن
بغلم کن که وفا
رو کنه به آدما
شهر مون غیرتی شه
پشت کنه به بیوفا
بغلم کن که نگات
نره از خاطر و یاد
عشق پاک من و تو
نشه بازیچه ی باد
منو در قالب شعر
گاهی وقتا غزلم کن
شعر ِ بارونی بگو
زیر بارون بغلم کن
بغلم کن بغلم کن
که دلم بیتابه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:43
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ