sasan pool
خفتند همرهان وشب تار مانده است
تنها غم من است که بیدار مانده است
زین همرهان نیمه ره خواب برده ام
یک مشت خاطرات دل ازار مانده است
دیگر مرا به شهر تماشا نمی برد
چشمم که در تراکم دیوار مانده است
حتی برای دیدن خویشم اجازه نیست
ایینه زیر لعنت اوار مانده است
پاس بهار وباغ گل افشان نداشتیم
بر ما هنوز سرزنش خار مانده است
پای سفر کجاست کزین دشت بگذرم
افسوس پای رفتنم از کار مانده است
sasan pool
شبگردي ميکنم. اما صداي نفسهايت را از پشت
هيچ پنجره و ديواري نميشنوم. آسوده بخواب نازنينم،
شهر در امن و امان است ... تنها خانهي من است که در آتش ميسوزد..
sasan pool
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
sasan pool
اسم : آواره ، شهرت : سرگردان
شغل : عاشق ، آرزو : رسیدن به عشقم
امید : وصال ، تاریخ تولد : باد خزان
وفات : برگ ریزان ، محل تولد : در بغل یار !
ebrahim
دلیل اینکه آبادانی ها رو لاف زن میدونن این هست که آبادان یه سری
امکانات داشت که مردمش وقتی واسه بقیه جاهای ایران تعریف میکردن،
باور نمیکردنو فکر میکردن دارن دروغ میگن !
امکاناتی مثل :
sepideh
مردم شهری که همه در آن می لنگند...
به کسی که راست راه می رود می خندند . . .
sasan pool
طنز.اشعار طنز.در دیدگاه نگاه کنید.