یافتن پست: #شهر

رضا
رضا
من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم و کسی باور نمیدارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم تنم بوی علف های غروب جمعه را دارد دلم میخواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم و یا یک تابلوی ساده که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز و این دنیای تنهایی بماند یادگار خستگی هایم و میدانم که هر چشمی نخواهد دید شهر رنگی من را چرا که شهر من یک شهر نقاشی است...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 12:09
+4
poria
poria
همه خوابیدن شهردر امن و امان.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 10:52
+2
gha3m
gha3m
امان از سیاست دختراااا... :D دختری از کوچه باغی میگذشت یک پسر در راه ناگه سبز گشت در پی اش افتاد و گفتا او سلام بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام دختر اما ناگهان و بی درنگ سوی او برگشت مانند پلنگ گفت با او بچه پروی خفن می دهی زحمت به بانویی چو من؟ من که نامم هست آزیتای صدر من که زیبایم مثال ماه بدر من که در نبش خیابان بهار میکنم در شرکت رایانه کار دختری چون من که خیلی خانمه بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه دختری که خانه اش در شهرک است کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت در چه مورد با تو گردد هم کلام با تو من حرفی ندارم والسلام!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:21
+2
gha3m
gha3m
امان از سیاست دختراااا... :D دختری از کوچه باغی میگذشت یک پسر در راه ناگه سبز گشت در پی اش افتاد و گفتا او سلام بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام دختر اما ناگهان و بی درنگ سوی او برگشت مانند پلنگ گفت با او بچه پروی خفن می دهی زحمت به بانویی چو من؟ من که نامم هست آزیتای صدر من که زیبایم مثال ماه بدر من که در نبش خیابان بهار میکنم در شرکت رایانه کار دختری چون من که خیلی خانمه بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه دختری که خانه اش در شهرک است کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت در چه مورد با تو گردد هم کلام با تو من حرفی ندارم والسلام!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:21
+1
Pedram
Pedram
كاش بجاي اينهمه باشگاه زيبايي اندام درهر شهر، يه باشگاه زيبايي افكار داشتيم؛ مشكل امروزما اندام ها نيستند، افكارها رادريابيم و پرورش دهيم...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 14:16
+7
aB'Bas S
aB'Bas S
طرح شناسایی و جمع آوری خانه های مجردی در راستای افزایش امنیت اجتماعی - دیلینگ دیلینگ - کیه؟ - منم منم مادرتــون - دروغ نگو مادر ما شهرستانه - مجردن ... بگیرینشون !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:08
+6
gha3m
gha3m
چرا غم ها نمي دانند که من غمگين ترين غمگين شهرم ، بيا اي دوست با من باش که من تنهاترين تنهاي شهرم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:26
+3
ronak
ronak
رفتیم کوه … دارم چوب جمع میکنم … میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟ پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 14:52
+5
ronak
ronak
اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه؟؟؟؟؟ 1- بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد) 2- ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد 3- شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد پس به این نتیجه می رسیم که: پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره هم برای تمدن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 13:27
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ