تو خیانت میکنی و میبینم چیزی نمیگم
با اون صحبت میکنی و میبینم چیزی نمیگم
داری عادت میکنی تو به صدای خنده هاش
باز وقاحت میکنی تو اما من چیزی نمیگم
تو شکایت میکنی که چرا از سرم زیادی؟
من نجابت میکنم باز گوش میدم چیزی نمیگم
میشکنی حرمت عشقو با شکستن دل من
میری از خونه ی رویام اما باز چیزی نمیگم
واسه اون مثل چراغ میشی جلو چشمای تارم
تو خودم میشکنم اروم اما باز چیزی نمیگم
نمیگم چون عشقم بارونی نشه
حرمت عشق به پای چشم تو قربونی نشه
نمیگم چون عاقبت یه روز میای پشیمونی
میاد اون روز که تو هم معنی عشقو بدونی
غم چشمام میگه اون روز چیزایی رو که نگفت
شایدم خوندی از چشمام حرفی که لبام نگفت
داستانای خودم