یافتن پست: #شکلات

Hossein Behzadi
Hossein Behzadi
کشاورزي الاغ پيري داشت که يک روز
اتفاقي به درون يک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعي کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد.
براي اينکه حيوان بيچاره زياد زجر نکشد،
کشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بميرد و زياد زجر نکشد.
مردم با سطل روي سر الاغ هر بار خاک مي ريختند اما الاغ هر بار خاکهاي روي بدنش را مي تکاند وزير پايش ميريخت و وقتي خاک زير پايش بالا مي آمد سعي مي کرد روي خاک ها بايستد. روستايي ها همينطور به زنده به گور کردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد تا اينکه به لبه چاه رسيد و بيرون آمد.

**نکته:*
*مشکلات، مانند تلي از خاک بر سر ما مي ريزند و ما همواره دو انتخاب داريم:*
*اول: اينکه اجازه بدهيم مشکلات ما را زنده به گور کنند.*
*دوم: اينکه از مشکلات سکويي بسازيم براي صعود.*
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 23:38
+3
mitra
mitra
بعضی وقتــــا مشکلات یکی یکی نمیان سراغ آدم.....صبر میکنن همه با هم یه آژانس میگیرن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 19:57
+10
شاهین
شاهین
معلم کلاس اول از ساسان کوچولو می پرسه ..اگه تو 10 تا شکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به سمیرا..3 تاشو بدی به مریم و یه دونه هم بدی به شراره اونوقت چی خواهی داشت؟؟؟ ساسان میگه .خوب معلومه 3 تا دوست دختر جدید!!!
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 13:45
+3
mah3a
mah3a
یه بچه پنج ساله یه روز از داداش یزرگترش پرسید: «عشق چیه؟»
اون گفت: «عشق وقتیه که تو هر روز شکلات منو از کیف مدرسه اَم می دزدی.. و من بازم اونو سر جای همیشگی ش میذارم»

داداش هم داداش های قدیم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 21:20
+3
alireza
alireza
عشق مثل سرکشیدن یه فنجون شکلات داغه حرارتش اول غافلگیرت میکنه ولی در عوض تا مدتها گرم نگهت میداره{-41-}{-41-}{-41-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 13:03
+10
amirreza
amirreza
کسی که با تخیلات پریشان از مشکلات برای خود کوهی می سازد و هر چیز را دشواری می داند واژگون شدن او حتمی است.

ADOLF HITLER
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 19:30
+2
hamidreza
hamidreza
برای کاهش وزن ابتدا سر خود را به چپ و سپس به راست بچرخانید

این حرکت را چند بار در موقع تعارف شیرینی، شکلات، تنقلات

و غذاهای چرب و چیلی انجام دهید !

حتما لاغر میشوید .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 21:54
+1
ronak
ronak
معلم کلاس اول از ساسان کوچولو می پرسه ..اگه تو 10 تا شکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به سمیرا..3 تاشو بدی به مریم و یه دونه هم بدی به شراره اونوقت چی خواهی داشت؟؟؟ ساسان میگه .خوب معلومه 3 تا دوست دختر جدید
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 12:45
+3
حمید
حمید
بچه ها در نهار خوری مـدرسـه به صف ایسـتاده بودند . سـر مـیز یه سـبد سـیب بود که روش نوشته بود : فقط یکی بردارید خدا ناظر شمـاسـت .
در انتهای مـیز یک سـبد شیرینی و شکلات بود . یکی از بچه ها روش نوشت : هر چند تا مـیخواهید بردارید! خدا مـواظب سـیب هاسـت!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 02:43
+1
مهسا
مهسا
میگن تو بهشت نیم ساعت که درس خوندی مامانت میاد با یه لیوان چایی و یه کیک شکلاتی میگه عزیزم خسته شدی دیگه بسه برو فیسبوکت رو چک کن{-7-}{-25-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/26 - 20:59
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ