یافتن پست: #صدای

*elnaz* *
*elnaz* *
ای خدایی ک به من نزدیکی.......
خبر از دلهر ه هایم داری...
خبر از چک چک ارام صدایم داری؟
ای خدایی ک پر از احساسی
چینی روح مرا بند بزن
تو ک در عرش بلند
تکیه بر تخت حکومت داری
تو ک دنیا همه از پشت نگاهت پیداست
تو ک ذوق و هنرت را ب سرم می باری
و مرا با همه ی رنجش جان می خواهی
چینی روح مرا بند بزن
دیدگاه  •   •   •  1393/04/14 - 19:56
+6
xroyal54
xroyal54
بقیة الله

صدای زمزمه های حضور را در میان بغض های هر شبم می شنوم.


 ولی تمام جعه های خوب من تهی زآمدنت.


 غروب شد،سحر برفت،سکوت آمد و برفت و نم نم سپید اشک روی گونه ام روان، آمد و برفت تو باز هم نیامدی .


 خسته ام!


 ز بهر سالهای بی امان سالهای سبز انتظار وخسته از ستم ،از گناه های شیعیان و باز هم…


بیا و با دوباره بودنت تمام کاش های کاش من تمام کن بیا و باز هم بپاش رنگ عشق، رنگ آبی حقیقتی را به روی ای کاش های کاش من. دلم بسی گرفته است…بهر سالهای باتو


  بودن ونبودنت، از تو خواندن وندیدنت،از تو گفتن و… .


 امید روح خفته ام بیا و روشنی بده به قلب های بی قرار. به بغض های بی امان به انتظار و انتظار  و انتظار


شرمنده ایم. می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .


می دانیم كوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است كه در حق تو كرده ایم .


به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .


اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .


اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .


اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به كوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .


ای یوسف زهرا !


سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .


نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهكار


از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر كن .


یا صاحب الزمان !


چه شبها و روزها كه در فراق تو آرام و قرار نداریم .


در دوران پر درد هجران ، اشك می ریزیم و می گوییم :


تا به كی حیران و سرگردان تو باشیم. تا به كی رخ نادیده ترا وصف كنیم .


با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا كنیم .


سخت است بر ما ، كه از دوری تو ، روز و شب اشك بریزیم .


سخت است بر ما ، كه دوستان ، یاد تو را كوچك شمارند .


یا بقّیةالله !


خسته ایم و افسرده، نالانیم و پژمرده، گریه امانمان را بریده است . غم دوری ، دیوانه مان كرده است .


اما نمی دانیم چه شیرینی و حلاوتی در این درد و دوری است كه می گوییم :


كجاست آن كه از غم هجران تو ناشكیبایی كند .


تا من نیز در بی قراری ، یاریش دهم


كجاست آن چشم گریانی كه از دوری تو اشك بریزد ؟


تا من او را در گریه یاری دهم


مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .


ای كاش پیش از مردن ، یك بار ترا به یك نگاه ببینیم .


درازی دوران غیبت ، فروغ از چشمانمان برده است.


كی می شود شب و روز تو را ببینیم و چشمانمان به دیدار تو روشن گردد ؟


شكست و سرافكندگی ، خوار و بی مقدارمان كرده است .


كی می شود تو را ببینیم كه پرچم پیروزی را برافراشته ای ؟


و ببینیم طعم تلخ شكست و سرافكندگی را به دشمن چشانده ای .


كی می شود كه ببینیم یاغیان و منكران حق را نابود كرده ای ؟


و ببینیم پشت سركشان را شكسته ای .


كی می شود كه ببینیم ریشه ستمگران را بركنده ای ؟


و اگر آن روز فرا رسد و و ما شاهد آن باشیم، شكرگزار و سپاسگو نجوا می كنیم :


الحمدلله رب العالمین .

4 دیدگاه  •   •   •  1393/04/12 - 02:51
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چگونه در آسانسور کرم بریزید! (طنز لوس!!!!!!)

وقتی در اسانسور بسته میشه با صدای بلند بگین :نترسین.. نگران نباشین ..لازم نیست خونواده هاتون رو خبر کنین چند لحظه دیگه در باز میشه.
وقتی همه سوار شدید و در بسته شد بلند بگید برای سلامتیه آقای راننده صلوات
وقتی از آسانسور پیاده میشین دگمه همه طبقات رو بزنین... مخصوصا اگه یه عده هنوز تو آسانسور هستن.
به دوست خیالی تون رو جوری که انگار همراه شما هست به همه معرفی کنین و شروع کنین الکی باهاش حرف زدن.
رو به دیوار آسانسور در حالی که پشت تون به همه هست بایستین...اگه شما نفر اولی باشید که سوار شدین به احتمال زیاد بقیه هم همین کارو میکنن
یه دفه بگین : ای وای ..نه .. بارون گرفت... بعدش چترتون رو باز کنین.
از همه آدرس ای- میلشون رو بپرسین و بعد آدرس هاشون رو مسخره کنین.
در کیفتون رو باز کنین و انگار یکی اون تو هست یواش بگین ..هوای کافی داری؟؟؟
هر کسی که وارد میشه باهاش دست بدین و یه سلام علیک حسابی بکنین و بگین میتونه شما رو جناب تیمسار صدا کنه.
هر از چند گاهی صدای گربه در بیارین.
به یکی از مسافر ها خیره بشین بعد یه دفعه بگین ..اوه تو که یکی از اون هایی...بعد تا میتونین ازش فاصله بگیرین.
یه عروسک خیمه شب بازی دستتون بکنین و با بقیه مسافر ها از طرف اون حرف بزنین.
هر طبقه که میرسین ..صدای دینگ در بیارین..بعد به یکی از مسافر ها بگین نوبت تو هست ...خدا بیامرزتت.
یه صندلی (تا شو) با خودتون بیارین یه دوربین با خودتون بیارین و از بقیه مسافر ها عکس بگیرین.
وقتی چند نفر پشت سرتونن و می خوان سوار آسانسور بشن .. وقتی دستگیره ی درب آسانسور رو گرفتید تا باز کنید سریع دستتون رو بکشید انگار که برق گرفتتون !!فکر کنم بقیه با پله برن !!
وقتی آسانسور به هر طبقه رسید ، اعلام کنید ، مثلا بگید طبقهههههه پنجـــــــــــــــــــم
زیر لب این شعر رو باصدای آروم بخونید دارم میرم به تهرون ...دارم میرم به تهرون ....(همزمان بشکن هم بزنید) دادادا دیدام دیمدام دام .. .. بعد هرکی نگاتون کرد ساکت شید ....تا روشو برگردوند دوباره از اول !!!! l
تا سوار آسانسور شدین یه هات داگ نیم متری از تو کیفتون در بیارین شروع کنید با ولع بخورید همزمان ملچ ملوچ هم بکنید
وقتی همه داشتن پیاده میشدن بگید: مسافرین عزیز کاپیتان با شما صحبت میکنه به امید دیدار شما در پرواز های بعد..
البته اگه دیدین همون پایین تحویلتون دادن به تیمارستان از ما به دل نگیرین.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/8 - 19:16
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خلبان هواپیما توسط میکروفن به مسافرین خوش امد میگفت..
ناگهان فریاد زد"خدایا کمک کن...
سکوت مرگباری کل هواپیما را فرا گرفت
دوباره صدای خلبان امد که گفت"مسافرین عزیز پوزش میطلبم مهماندار قهوه داغ را روی شلوارم ریخت
یکی از مسافرین بلند شد و فریاد زد"فاتحه خواندم به گور پدرت بیا ببین شلوارهای ما چه بلایی سرشون اومده.........
دیدگاه  •   •   •  1393/04/7 - 14:22
+1
farhad
farhad
در هر زمان که تنها شدی بدان دل فقط آرام گیرد مگر با یاد خدا.

میدانم که اگر تنهاترین تنهایان هم باشم خدایی هست که هنوز صدایم را میشنود.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/5 - 15:15
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﻋﻼﻗﻣﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻋــﻠﯿﺮﺿﺎ ﺣــﻘﯿـــﻘﯽ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﺎ ﮐﻔﺶ " ﺗﻦ ﺗـــﺎﮎ " ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﺑﮑﻮﺑﯿﺪ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﺻﺪﺍ ﺁﺏ ﻫﻮﯾﺞ ﺑﺪﻩ
4 دیدگاه  •   •   •  1393/04/3 - 20:54
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو این روزایی که دانشجوها امتحان دارن از دانشجو های عزیز یه سوال دارم لدفن همگی با صدای بلند جواب بدین :

what do we want?
2 دیدگاه  •   •   •  1393/04/3 - 20:49
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اینو بخون انگار 6تا لیسانس گرفتی
بچه ای از پدرش پرسید سیاست یعنی چه؟
پدر میگه:برای تو یک مثال در مورد خانواده ی خود میزنم..
من حکومت هستم
چون همه چیزرا من تعیین میکنم.
مامانتت جامعه است چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه .
کلفتمون ملت فقیر و پابرهنه هست چون ازصبح تا شب کا میکنه و هیچی نداره
تو روشنفکری چون داری درس میخونی و پسر فهمیده ای هست
داداش کوچیکت هم ک دو سالشه نسل اینده است...........
پسرک نصف شب باصدای برادر کوچیکش از خواب میپره و میبینه زیرش کثیف کرده میره
توی اتاق خواب پدر و مادرش میبینه پدرش توی تخت نیست و مادرش ب خواب عمیقی فرورفته و هرکار میکنه مادرش بیدار نمیشه.
میره تو اتاق کلفتشون ک اونو بیدار کنه میبینه باباش با کلفتشون خوابیده!!!!!!!!!!!!!
فردا صبح باباش ازش میپرسه :پسرم فهمیدی سیاست چیه؟
پسر میگه:
بله پدر سیاست یعنی اینکه حکومت ترتیب ملت فقیر و پابرهنه رو میده درحالی ک جامعه ب خواب عمیقی فرورفته و روشنفکر هر کاری میکنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه درحالیکه نسل اینده داره تو کثافت دست و پا میزنه.......
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 19:53
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آقاهه میره سربازی، دور كلاش قرمزی،

آچین و واچین….با صدای چی؟

با صدای مرغ…..

یه مرغ دارم ر وزی 2 تا تخم میكنه، چرا 2 تا؟

چون دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده….

شاید پشت كوه انداختی؟ نه خیر ،

زنجیر منو بافتی، بله . بابا اومده ، با كی اومده؟

اون كیه باهاش؟ چی چی آورده ؟ نخود و كیشمیش ،

با صدای چی؟ با صدای گاو ، گاو حسن چه جوره ؟

نه شیر داره نه
.
.
.
.
.
.
.
.
.…………… واقعاَ نشستی همشو خوندی؟
من بهت افتخار می کنم:))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/31 - 18:40
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
نگاه کُن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب می
شود
چگونه سا
یۀ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می
شود
نگاه
کُن
تمام هستی
‌ام خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج می‌بَرد
مرا به دام
می‌کِشد
نگاه
کُن
تمام
آسمانِ من
پُر از شهاب میشود

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده‌ای مرا کنون به زورقی
ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دل‌نواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

به راه پُر ستاره میکشانیام
فراتر از ستاره می
نشانیام
نگاه
کُن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ
رنگ ساده دل
ستاره
چین برکههای شب شدم

چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه
های آسمان
کنون به گوش من دوباره می
رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه
کُن که من کجا رسیدهام
به کهکشان
، به بیکران، به جاودان

کنون که آمدیم تا به اوج
ها
مرا بشوی با شراب موج
ها
مرا بپیچ در حریر بوسه
ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها
مکُن
مرا از این ستاره
ها جدا مکُن

نگاه کُن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب می
شود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای
لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می
شود
به روی گاهوارههای شعر من
نگاه
کُن
تو می
دمی و آفتاب میشود
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 23:44
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ