یافتن پست: #صدا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پسر بچه ای یک برگه کاغذ به مادرش داد. مادر که در حال آشپزی بود،دست هایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود؛ صورتحساب
کو تاه کردن چمن باغچه: 5000 تومان،مراقبت از برادر کوچکم: 2000 تومان ،نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم 3000 تومان، بیرون بردن زباله : 1000 تومان.
جمع بدهی شما به من : 11000 تومان.
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش انداخت و چند لحظه خاطراتش را مرور کرد. سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی،هیچ.
بابت تمام شب هایی که به پایت نشستم و دعا کردم،هیچ.
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا بزرگ شوی،هیچ.
بابت غذا،نظافت تو،اسباب بازی هایت،هیچ.
و اگر شما این ها را جمع بزنی خواهی دید که: هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است.
وقتی پسر آنچه را که مادرش نوشته بود خواند،چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت:
" مامان ... دوستت دارم"
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلا به طور کامل پرداخت شده.

دیدگاه  •   •   •  1392/12/27 - 21:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

همیشه لازم نیست چهره ای زیبا داشته باشی

یا صدایی دلنشین

همین که قلبت زیبا باشد

قلبت زیبا ببیند، کافیست

داشتن قلبی زیبا تا اندازه ای خاص هست

که بتوانی خیلی ها را مجذوب خود کنی

دیدگاه  •   •   •  1392/12/27 - 18:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﭘﺎﺭﮎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ

ﺟﺎﺗﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽ

ﮐﻮﺩﮎ ﻋﻘﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ :خط ﺧﻄﯿﺶ ﮐﻦ!
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : خاک بر سرت .
ﮐﻮﺩﮎ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﺍﻟﺤﺴﻮﺩ، ﻻﯾﺴﻮﺩ، لامرض!
هیچى دیگه ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩﻥ

که یهو ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﺑﻬﺶ ﺯﺩ ﺻﺪﺍﺵ ﺩﺭ ﺍﻭﻣد فرار کردم

2 دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 21:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

به رود گفتمچرا اینقدر زلالی ؟!


گفت ششششششششششششش !






چیه ؟ صدای آبِ دیگه !


توقع داشتی حرف بزنه ؟


قیافه شو … لابد دانشجو هم هستی ؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 19:44
+1
EHSAN
EHSAN
در CARLO
گاهی فکر میکنیم خدا فراموشمون کرده ، صدامون رو نمیشنوه … دیگه دوستمون نداره ! غافل از اینکه همین نفسی که همین لحظه میکشیم بزرگترین و محکمترین سند دنیاست برای اثبات اینکه خدا هنوزم دوستمون داره !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 09:56
+5
mary jun
mary jun
حکایت من...
حکایت کسی بود  عاشق دریا بود اما قایقی نداشت...
دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت....
حکایت کسی بود ک زجر کشید اما ضجه نزد...
زخم داشت اما ننالید...
گریه کرد اما اشک نریخت....
حکایت من حکایت کسی بود ک...
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود....
دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 21:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یعنی فقط می خوام دستم به این دوست دختر ۲afmبرسه
.
.
.
چنان بزنمش صدای بز بده ، بدبخت۲afm چقدر ازدستت مصیبت بکشه آخه !؟
.
.
.
برو از دوست دختر حامد پهلان و امیدجهان یاد بگیر ، دارن میترکن از خوشی !

دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 15:24
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
22439171ca624e6853dcb6a58cd4a6c5-425همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم بی صدا کنم
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام نفس بکشم بدون تو و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با توبودن…
و جای خالی ات را با خاطرات با توبودن پرکنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم..
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…وبدون شانه هایت...
یاد گرفته ام...که دیگرعاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ….
و مهمترازهمه یادگرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیزهست که یاد نگر فته ام …
که چگونه...
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم …
دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 20:26
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به ما میگفتند نبایدپپسی بخورید، گناه دارد!
وقتی به تهران آمدم اولین کاری که کردم
ازیک دستفروشی یک پپسی گرفتم.
درش تالاپ صداکرد و بازشد
بعدکه خوردم دیدم خیلی شیرین است
آن روز نتیجه گرفتم که گناه شیرین است!!
"حسین پناهی"
دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 19:19
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

هیچ صدایی نا امید کننده تر از
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صدای پخ پخ آخر آبمیوه نیس !
خدا هیچ جوونی رو نا امید نکنه !

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 20:48
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ