یافتن پست: #عادت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوﺳﺘﺎن ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ دﻋﻮت ﮐﻨﻢ وﻟﯽ اﻻن اﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﻣﯿﺰارم ﮐﻪ ﻫﻤﺘﻮن ﺑﺪوﻧﯿﺪ,
ﻣﻦ ﻧﺎﻣﺰد ﮐﺮدم 5خرداد ﻣﺮاﺳﻢ ﻧﺎﻣﺰدﯾﻤﻪ از ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ از ﻫﻤﺘﻮن دﻋﻮت ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﺸﺮﯾﻒ ﺑﯿارید.
ادرس: تهران- سعادت آباد- بین میدان کاج و قیصر امینپور- خیابان صرافها- نبش 17غربی باغ تالار سعادت
از ﺳﺎﻋﺖ 19الی23
ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻣﯿﺸﻢ ﺑﯿﺎﯾﺪ
.
.
ﻋﺰﯾﺰان ﺧﻮاﻫﺸﺎ ﮔﻞ ، ﮐﺎدو و ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻧﯿﺎرﯾﻦ
.
.
...
.
.
.
.
.
.
.
ﻓﻘﻂ دوﺳﺘﺎن , اومدنی ﺳﺮ راه ﯾﻪ ﻧﺎﻣﺰدم واﺳﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎرﯾﺪ،با تشکر از حضور گرمتون،عمم هم مریضه,واسش دعا کنید!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/30 - 18:13
+3
xroyal54
xroyal54
من اگر عاشقانه می نویسم

نه عاشقم ، نه شکست خورده ام !

فقط می نویسم تا عـشـق یاد قلبم بماند ...

در این ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها

فقط تمرین آدم بودن میکنم !

همین ...!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 21:02
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽヽ、ヽ、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ``、ヽ、ヽ、ヽ.`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽ ╱◥████◣ │田│▓ ∩ │◥███◣ ╱◥◣ ◥████◣田∩田│ │╱◥█◣║∩∩∩ ║◥███◣ ││∩│ ▓ ║∩田│║▓田▓∩║ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、``、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ

باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه... خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟؟؟؟ روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟ یادت آید روز باران! گردش یک روز دیرین.. پس چه شد؟! دیگر کجا رفت؟! خاطرات خوب و شیرین باز باران، بی ترانه، بی هوای عاشقانه، بی نوای عارفانه، درسکوت ظالمانه، خسته از مکر زمانه، غافل از حتی رفاقت، هاله ای ازعشق ونفرت، اشکهایی طبق عادت، قطره هایی بی طراوت، روی دوش آدمیت، میخورد بربام خانه…
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 20:35
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از عادت های بابام اینه که خیلی رسمی اس ام اس مینویسه

.

.

.

.

.

اس ام اس داد : پدرام جان سر را خود یک عدد ماست بگیر و به خانه بیاور!!!

منم که خواستم یه ذره سر به سرش بذارم

جواب دادم :

چشم پدر چه نوع ماستی برای میل کردن مد نظر دارید؟؟

آیا ایا ماست سون میتواند مطابق سلیقه ی خاص شما باشد؟

یا گونه ی دیگری خریداری کنم؟

زنگ زد بهم گفت کره خر ادای منو در میاری؟؟ فقط منتظرم برسی خونه میدونم چیکارت کنم!!

.

.

.

.

هم اکنون پاسی از شب گذشته و من با یک سطل ماست در خیابان نشسته ام :))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 15:34
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
@TiNa

میلاد با سعادتت مبارک {-35-}{-35-}
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 11:58
+5
محمد
محمد

من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم

 

پیششان سر  بر  نمی آرم  ،  رعایت می کنم !

دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 16:46
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
@ghoghnoos و @mohamadkazemi

ولادت باسعادتتون مبارک {-35-}{-35-}
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 01:32
+5
maryam
maryam
یه روز غریبه بود... آشنا شد... عادت شد... عشق شد... هستی شد... روزگار شد... خسته شد... بی وفا شد... دور شد... بیگانه شد... فراموش نشد... که نشد که نشد...
دیدگاه  •   •   •  1393/03/7 - 23:05
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دل می شود از تو قرص با یک بوسه
احوال مرا بپرس بــــــــــــا یک بوسه
لب های تو نسخه ای مرا پیچیدند
صبح و شب و ظهر، قرص، با یک بوسه!!
................................................
مصراع نخست: من تو را می بوسم
در مصرع بعد هم تو را می بوسم
ایراد ندارد! به کسی چه! اصلا
شعر خودم است من تو را می بوسم!
............................................
بی دغدغه همچنان تو را می بوسم
بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم
آنقدر به بوسه ی تو معتادم که
یک قافیه در میان تو را می بوسم!
.........................................
وقتی (به سلامت) است روی لب تو
انگار قیامت است روی لب تو
لب بر لب تو... دوباره برمی گردم
این بوسه امانت است روی لب من!
.........................................
عمریست شبانه روز لب هایت را...
لب باز نکن هنوز لب هایت را...
نه! سیر نمی شوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را!
......................................
تا از لب تو شنید بوسه بوسه
از روی لبم پرید بوسه بوسه
پس کی تو مرا...؟ کی تو مرا...؟ کی تو مرا...؟
جانم به لبم رسید بوسه بوسه
....................................
عشق آمد و ناگهانی از بوسه نوشت
یک آیه ی آسمانی از بوسه نوشت
با قرمز لب های قشنگت تا صبح
بر روی لبم رمانی از بوسه نوشت
......................................
امروز خراب دیشبم از بوسه
لبریز حرارت و تبم از بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را
امروز که من لبالبم از بوسه
..................................
می آیی و آب می شود تب هایم
مهتاب تمام می شود شب هایم
لب بر لب تو گذاش... بیدار شدم
طعم گس بوسه می دهد لب هایم
......................................
عادت کرده فقط به گرما لب هات
می سوزد از سوزش سرما لب هات
می ترسم اگر لبم به لب هایت خورد
آلوده شود به آمفولانزا لب هات!!
...............................
می لرزم و ضعف دید دارم دکتر
مجنونم و شکل بید دارم دکتر
لبهای من از تب جنون می سوزند
بوسیدگی شدید دارم دکتر!!
..............................
در آب که شستی تن بی تابت را
دیدند تمام رودها خوابت را
لبهام به شکل بوسه ـ ماهی شده اند
بنداز درون آب قلابت را
دیدگاه  •   •   •  1393/03/7 - 16:28
+4
محمد
محمد

هدف من توی گهواره مرد.....

روی ورق جوهری با اشکای خشک...

نقاشیام شده اشکالی کنگ افکارم شده خرواری فحش...

بحث این نیست که انسان کمه بحث سر اینه که چقد سوگند خره....

چون با هرکی نشست و1ماه بعدش .....

طوری ازش خورده که چشماش تره.....

تازه اینانیست عادت کردم .....

خط به خط توی کاغذ غرقم...........

شب به شب توی عالمی پرتم......

که جونیم حروم شد ساعت برگرد....

ساعت برگرد...... ساعت برگرد..... ساعت برگرد....


دیدگاه  •   •   •  1393/03/4 - 21:07
+3
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ