♥ نگار ♥
یه سلامی ام کنیم خدمت اون عاغا پسر پولداری که لباس مارک دار تنش میکنه و با بوی ادکلنش همه رو دیوونه میکنه و ته ریش داره و ماشین یک میلیاردی سوار میشه،
سلام عشقم^___^
♥ نگار ♥
سرش پایینه و سرگرم کارشه
صداش میکنم
بر میگرده سمتم
- جونم ؟!
- یه چیزی بگم ؟!
- یه چیزی نه شما صد تا چیز بگو خانومم ؟!
- میشه بخندی ؟!
با تعجب از حرفم به خنده میفته …
- واسه چی اینو گفتی الان ؟!
- آخه میدونی ؟!
- چیو ؟!
- ” تو که می خندی انگاری منو خوشبختی میبوسه ”
قهقهه میزنه و همونجور که داره میاد سمتم میگه :
- آهااااااای ؟! جز من یکی دیگه خیلی بیجا میکنه عشقمو ببوسه …
وایسا ببینم…
♥ نگار ♥
وقتی کنار عشقت باشی . . . وقتی شب بغلشی
اون خوابش میاد ولی خواب از سر تو پریده
با صد جور بازی میخواد خستت کنه تا بخوابی
یه عالمه شیطونی میکنی
سعی میکنه خستت کنه تا بخوابی
میخواد بخندونتت به شوخی گازت میگیره
توام واسه اینکه بترسونیش . . . دنباله بهونه میگردی قهر کنی
وای حالته صورتش دیدن داره . . . پره التماسه که گریه نکنی
میگه: عشقم ،عزیزم ،دخترم هر کاری بگی میکنم . . . فقط آَشتی کن
توام چون همه کارات کلکه خندت میگیره . . . اونم کلی خوشحال میشه
یادش میفته صب باید بره سر کار
میخواد بخوابونتت آروم آروم شروع میکنه . . . به خوندن ترانه های عاشقونه
صداش برات آرامش بخشه توام باهاش میخونی
کم کم خوابت میگیره از وقتی تو تخته خوابی . . . کمه کمش۱۰۰ بار بوست کرده
ولی مگه آدم سیر میشه
میبینه داره خوابت میبره از پشت بغلت میکنه . . . دستشو دور سینت حلقه میکنه
صدای نفساشو میشنوی . . . خوابت میبره
صب بیدار شده لباساشو پوشیده . . . میخواد بره سر کار میاد
بوست میکنه بره بیدار میشی . . . باز میچسبی بهش
اونم سریع تا خوابت نپریده . . . میاد بغلت دراز میکشه تو میخوابی میره...
عشق خیلی قشنگه
♥ نگار ♥
دختر:عشقم میخوام یه چیزی بگم ولی قول بده که عصبانی نشی...
پسر:باشه بگو
دختر:داداشم هفته پیش خواهر تو رو دیده و خیلی خوشش اومده و می خواد
که باهاش حرف بزنه...
پسر:چییییییییی؟ غلط کرده استخوناش رو خرد میکنم دندوناش رو می ریزم
توی حلقش... اون کی باشه که به ناموس من نگاه کنه؟!!
به چه حقی می خواد دستش رو بگیره؟!
دختر:میشه دستمو ول کنی لطفا...؟
پسر:چرا؟!
دختر:چون الان تو هم دست ناموس داداشمو گرفتی...
منو فراموش کن وبرو مواظب ناموست باش و به ناموس دیگران
کاری نداشته باش
اینجاست که میگن که روشنفکریت برای دخترای غریبه است
به مادر و خواهرت که می رسه قیصر میشی؟؟؟
♥ نگار ♥
آهـــــــــــــــــــــــــــــای غریبه
به من میگفت عشقم به تو ام میگه؟
به من میگفت تمام زندگیمی به تو ام میگه؟
به من میگفت ی دونه به توام میگه؟
به من میگفت برای داشتنم همه کار میکنه به توام میگه؟
گول حرفاشو نخور اون فقط بازیت میده
کاری باهات میکنه که دیگه مث قبلت نمیشه هیچوقت
♥ نگار ♥
خیلی کم گذاشتی،خیلی نبودی،
من اما..
کم نگذاشتم..
کم برداشتم...
که تو کم نیاری...
هر چیز با ارزشی بود به تو بخشیدم.
عشقم،غرورم،دلم
سادگی ام...
باورم...
و...
زندگیم...
دیگر چیزى برایم نمانده بجز تو...
♥ نگار ♥
°•○●عشقم...●○•°
وَقتی مردَم،
خودِت بیاتو غــسال خونه بِشورَم
چِشاموخودِت بادَستات بِبَند...
لَبامو...!نه نَبوس اخه میگَن شگون نَداره
تو .... فَقَط ی دَست روموهام بِکِش
کَفَنَمو بِذار اونا بِپیچَن... آخه تواَزکارایِ سَخت خوشِت نِمیاد، کَفَن پیچیدَنَم سَخته!
خودِت بَغـَلَم کٌن بِذارَم توقَبر
خاکَم خودِت بِریز روم وَلی ارومـ ارومـ ...
باشه؟
دیگه کَم کَم هَمه بٌلَندشٌدَن که بِرَن
وَلی
وَلی تو نَرو یِکَم دیگه بِمون
اخه...
توکه میدونی مَن اَزتاریکی و تَنهایی میتَرسَم...
هَرچَند تو هَمیشه تَـــــــــنهام میزاشتی
پَس حالا تَنهام نَزار یِکَم بیشتَر بِمون
بَعد حَواسَم که پَرت شد مِثلِ هَمیشه تَنهام بِذار برو
برو پِیِ زِندِگیت
برو پیشِ هَمونایی که بِخاطرِشون مَنو شِکَستی و نَفَهمیدی
گِریه نَکٌن حالا که دیگه به گِریه تو یا کَسِ دیگه نیازی نَدارم...
خودِتم ناراحَت نَکٌن چون ناراحَتیتَم به دَردَم نِمیخوره پَس بِخَند ...
چون مَن دیگه زیرِ خَروارها خاکَم
هَمون روزیه که به خاطرَم مِشــکی پوشیدی
راستی! حَرفِ اخَرَم هَمیشه یادِت باشه
کِہ
"خیلی دوســِت داشتَم"
♥ نگار ♥
دلم میخواد یه پسر داشته باشم...
چشماش شبیه تو...
قدش هم قد تو...
صداش به قشنگی صدای تو...
اصلا همه چیش عین تو...
دلم میخواد وقتی دلم برات تنگ میشه...
اونو ببینم انگار تو رو دیدم...
تو رو ببینم انگار اونو دیدم...
دلم میخواد از تو دوتا داشته باشم...
یکی تو...
یکی ثمره ی عشقم با تو...