یافتن پست: #عشق

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه فرقی هست بین من که اینجام و تنهام و قلبم پر ز نامردی های دنیاست ، با تو دلبر شیرین زبانم که غرق عشق و مستی میشوی و میروی و پشت پا میزنی به هرچی که داشتیم !؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:55
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عشق
درعشق گرچه بایدآهی سردبودن
همرنک باآه وفغان ودرد بودن
نالیدن ودرکوشه رفتن سخت ننک است
درعاشقی باید همیشه مرد بودن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:42
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت
در تهاجم با زمان آتش زدم،
کشتم . . .
من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم
یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم
من زمقصدها پی مقصودهای پوچ افتادم
تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم
من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت
بهارم رفت
عشقم مرد
یارم رفت …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:36
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



حبیب آقا، نه کافه رفته است، نه کتاب خوانده است و نه سیگار برگ برلب گذاشته و کلاه کج بر سر...

نه با فیلم تایتانیک گریه کرده است و نه ولنتاین میداند چیست...

اما صدیقه خانم که مریض شد، شبها کار میکرد و صبحها به کار خانه میرسید...

در چشمانش خستگی فریاد میزد، خواب یک آرزو بود...

اما جلوی بچه ها و صدیقه خانوم ذره ای ضعف بروز نمیداد. حبیب آقا عشق را معنا میکرد، نمایش نمیداد...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 16:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرا که میشناسی؟!

خودمم...

کسی شبیه هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی...

شبیه پست هایم
هستم، شاد، گاهی غمگین، مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر

اگر نوشته هایم را
بیابی منم همان حوالی ام...

شبیه باران پاییزی؛ از فاصله ها دور و به عشق
نزدیک...!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:54
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی....

راهی برای رفتن

نفسی برای بریدن

کوله بارم بردوش

مسافر میشوم گاهی....

عشقی برای خواندن

بغضی برای شکفتن

خاطراتم در دست

بازیچه میشوم گاهی....

نگاهی در راه

اعتمادی پر پر

پاهایم خسته

هوایی میشوم گاهی....

فکرهایی کوتاه

صبری طولانی

صدایی در باد

زمستان میشوم گاهی....

روزهای رفته

ماه های مانده

تقویمم بی تاب

دلتنگ میشود گاهی....

جای پایی سرد

رد پایی گنگ

در این سایه ی تنهایی

چه بی رنگ میشوم گاهی.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:28
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اقا ما تقویم جیبی ، شما موسسه ژئو فیزیک !
اقا ما کته ، شما بیف استروگانف !
ما فلافل ، شما هات رویال برگر با پنیر و قارچ !
ما بن کارگری ، شما بن تخفیف دیزنی لند !
ما سوختگی درجه N ، شما برنزه شکلاتی !
ما آب حوض . شما شیر موز !
ما عشق و عاشقى ، شما عقل و منطق !
ما بتمرگ ، شما بفرما !
:))))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همیشه به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه نه تشنه ی عشق زیرا کسی که تشنه ی عشقه بالاخره یه روزی سیراب میشه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:12
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

هرچى بود قدیم بود این روزا عشق و محبت داغون شده اقا داغون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:03
+1
xroyal54
xroyal54
من با عشق آشنا شدم
و چ کسی این چنین آشنا شده است؟...
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود.
هنگامی لب ب زمزمه گشودم
ک مخاطبی نداشتم.
و هنگامی تشنه آتش شدم
ک در برابرم دریا بود و دریت...
عاشقانه ها (دکتر شریعتی)
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:48
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ