یافتن پست: #فراموش

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دشت‌هایی چه فراخ! کوه‌هایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد!

من در این آبادی، پی چیزی می‌گشتم: پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی.

پشت تبریزی‌ها غفلت پاکی بود که صدایم می‌زد

پای نی‌زاری ماندم، باد می‌آمد، گوش دادم: چه کسی با من، حرف می‌زد؟

سوسماری لغزید. راه افتادم. یونجه‌زاری سر راه.

بعد جالیز خیار، بوته‌های گل رنگ و فراموشی خاک.

لب آبی گیوه‌ها را کندم، و نشستم، پاها در آب: من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است!

نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه. چه کسی پشت درختان است؟

هیچ، می‌چرخد گاوی در کرت ظهر تابستان است. سایه‌ها می‌دانند، که چه تابستانی است.

سایه‌هایی بی لک، گوشه‌ی روشن و پاک، کودکان احساس! جای بازی این‌جاست.

زندگی خالی نیست: مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.

آری تا شقایق هست، زندگی باید کرد.

در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی‌تابم، که دلم می‌خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.

دورها آوایی است، که مرا می‌خواند..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:05
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/06/19 - 21:48]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:47
+1
amir reza
amir reza
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید
... سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
داغ ماتم شد و بر سینه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکید
آن همه عهد فراموشت شد
چشم من روشن روی تو سپید
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح امید
آخر این عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید
دل پر درد فریدون مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشید

فریدون [!]..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 17:30
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
وای، باران

…………باران

……..شیشهء پنجره را باران شست.

…..از دل من اما،

……………..چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ،

………من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

……………….وای، باران

…………………………..باران

………………………………پر مرغان نگاهم را شست.

خواب، رؤیای فراموشیهاست!

…………….خواب را دریابم

………………….که در آن دولت خاموشیهاست.

…………………………..با تو در خواب مرا لذت ناب هم ‌آغوشیهاست.

من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می‌بینم،

و ندایی که به من می‌گوید:

………….“گرچه شب تاریک است

………………………..دل قوی دار،

………………………………سحر نزدیک است.”

دل من، در دل شب،

…………خواب پروانه شدن می‌بیند.

…………………………مـِهر در صبحدمان داس به دست

……………………………………….خرمن خواب مرا می چیند.

آسمانها آبی،

…….. پر مرغان صداقت آبی‌ست

…………………..دیده در آینهء صبح تو را می‌بیند.

از گریبان تو صبح صادق،

……………..می گشاید پر و بال.

تو گل سرخ منی

………..تو گل یاسمنی

…………………تو چنان شبنم پاک سحری؟

……………………………………………. نه

……………………………………………..از آن پاکتری.

……………….تو بهاری؟

……………………… نه

……………………….بهاران از توست.

……….از تو می گیرد وام،

………….هر بهار اینهمه زیبایی را.

در سحر گاه سر از بالش خوابت بردار!

……………….کاروانهای فروماندهء خواب از چشمت بیرون کن!

بازکن پنجره را!

……تو اگر بازکنی پنجره را،

………………..من نشان خواهم داد

……………………………به تو زیبایی را.

بگذر از زیور و آراستگی

………….من تو را با خود، تا خانهء خود خواهم برد

………………….که در آن شوکت پیراستگی

…………………………….چه صفایی دارد

آری از سادگی‌‌اش،

…………..چون تراویدنِ مهتاب به شب

……………………………….مهر از آن می‌بارد.

باز کن پنجره را

……..من تو را خواهم برد

…………………به عروسی عروسکهای کودک خواهر خویش

………..که در آن مجلس جشن

…………………….صحبتی نیست ز دارایی‌ داماد و عروس

……………………..صحبت از سادگی و کودکی است

……………………..چهره‌ای نیست عبوس

کودک خواهر من

……….در شب جشن عروسی عروسکهایش می‌رقصد

کودک خواهر من

………..امپراتوری پر وسعت خود را هر روز

……………………………………..شوکتی می‌بخشد

کودک خواهر من

………نام تورا می‌داند

………نام تورا می‌خواند

………………………گل قاصد آیا با تو این قصهء خوش خواهد گفت؟

باز کن پنجره را

………..من تورا خواهم برد به سر رود خروشان حیات

……………………………….آب این رود به سر چشمه نمی‌گردد باز

بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز

باز کن پنجره را

…………..صبح دمید!

و چه رویاهایی !

………….که تبه گشت و گذشت.

و چه پیوند صمیمیتها،

…………..که به آسانی یک رشته گسست.

چه امیدی، چه امید ؟

…………..چه نهالی که نشاندم من و بی‌بر گردید.

دل من می سوزد،

……که قناریها را پر بستند.

………..که پر پاک پرستوها را بشکستند.

و کبوترها را

……….آه، کبوترها را

………………و چه امید عظیمی به عبث انجامید
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:01
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

گر توانی از محبت حلقه در گوشم کنی /
حیف باشد که مرا چون شمع خاموشم کنی /
من که از یاد تمام آشنایان رفته ام /
وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 01:09
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگر خوبی هایت را فراموش کردند , تو خوب بودن را فراموش نکن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 21:44
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


سخت بود فراموش کردن کسی که با او همه کس و همه چیز را فراموش میکردم


دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 12:09
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سرود مجلس است اکنون فلک به رقص آرد

که شعر حافظ شیرین سخن ترانه تو است

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطف ها میکنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازی است که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصود و من نو سفرم

ای نسیم سحری بندگی من برسان

که فراموش مکن وقت دعای سحرم

راه خلوت گه خاصم به نما تا پس از این

می خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم

خرم آن روز کزین مرحله بر بندم بار

و ز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

حافظ شاید اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و در و غوطه خورم

پایه نظم بلند است و جهانگیر بگو

تا کند پادشه بحر دهان پر گهرم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 09:24
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای !

این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهن

تو عبور کند ، صحبت از فراموشی نیست ، صحبت از

لیاقت است !..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 18:26
+1
korosh
korosh

حواشی به جا مانده / نوری بیست و هفتمین کاپیتان ، نیلسون مسن ترین بازیکن / صادقیان مبعلی نشود!


پرسپولیس نیوز : با انجام دربی هفتاد و هفتم روز گذشته رکوردهای زیادی جابجا شد.


محمد نوری با بستن بازوبند کاپیتانی در دربی روز گذشته،بیست و هفتمین بازیکنی است که در این مسابقه حساس این بازوبند را بر بازو بسته است.



حمید جاسمیان،بیوک وطنخواه،همایون بهزادی،جعفر کاشانی،ابراهیم آشتیانی،علی پروین،محمد پنجعلی،فرشاد پیوس،مجتبی محرمی،احمد رضا عابدزاده،افشین پیروانی،علی دایی،کریم باقری،علی کریمی،هادی نوروزی،علیرضا حقیقی،شیث رضایی و...بازیکنانی هستند که سابقه بستن بازوبند کاپیتانی در دربی پایتخت را دارند.


 


*  نیلسون با قرار گرفتن درون دروازه پرسپولیس در دربی پایتخت عنوان مسن ترین بازیکن تاریخ دربی را از آن خودش کرد.

او با 37 سال و 254 روز هم رکورد محمد پنجعلی را شکست و هم رکورد محمود فکری را.کاپیتان اسبق پرسپولیس در دربی 37 که 11 دی 1371 در چارچوب سوپرجام باشگاههای تهران انجام شد ، با 37 سال و 190 روز سن برای پرسپولیس بازی کرد. محمود فکری نیز با 37 سال و 100 روز سن در در دربی 61 در سال 85 برای استقلال بازی کرد.


 


* در دربی هفتاد و هفتم پایتخت پیام صادقیان در اقدامی عجیب و در حالی که توپی در صحنه نبود، با تکلی خشن مچ پای جواد نکونام را نشانه گرفت.

پیام صادقیان با خطای خشن روی جواد نکونام یک کارت زرد را به جان خرید. این صحنه برخی را یاد صحنه ای انداخت که در سالهای دور ایمان مبعلی همین جوانی را کرد و در ورزشگاه دستگردی روی پای دایی تکل خشنی رفت و هنوز هم در مورد آن تکل معروف از او می پرسند . در اتوبوس پرسپولیس پس از بازگشت  بین چند بازیکن بحث تکل صادقیان روی پای نکونام بود و برخی سرنوشت  تکل  پیام را به تکل مبعلی گره زدند . در حالی که برخی از بازیکنان عنوان می کردند که نکونام قدرت دایی را ندارد اما برخی دیگر از قدرت او در فدراسیون و تیم ملی حرف می زدند و پا را فراتر برند تا حذف رحمتی و عقیلی از تیم ملی را به پای او نوشتند . حالا باید دید که پیان صادقیان که بهترین بازیکن دربی بود و یکی از بهترین های پرسپولیس است بعد از این تکل به چه سرنوشتی دچار می شود.


 


* در دربی بعضی بازیکنان هر چقدر هم بخواهند خود را طبیعی جلوه دهند اما کینه های قدیمی را فراموش نمی‌کنند.

اصلی ترین برخورد سرد بین بازیکنان دو تیم رفتارجواد نکونام و رضا حقیقی پیش از بازی و در طول بازی بود که حکایت از رابطه بسیار بد این دو بازیکن هم پست دارد. پیش از بازی در زمانی که هر دو بازیکن قصد دست دادن به هم را به رسم اول هر بازی داشتند، دو بازیکن روی خود را به طرف دیگری کردند تا با هم چشم در چشم نشوند . آنها در طول بازی هم هیچگاه با هم صحبتی رد و بدل نکردند تا در آخر بازی با اینکه با یکدیگر دست دادند اما هر دو روی خود را طرف دیگری کردند.

برخورد سرد دیگر بین مهدی رحمتی و علیرضا حقیقی بود که اکنون در جایگاه یکسانی نیستند. رحمتی و حقیقی که روزگاری رابطه بسیار خوبی با هم داشتند اکنون این رابطه به سردی گراییده شده است و در طول بازی حتی این دو وقتی نزدیک به هم شدن هم واکنشی نشان ندادند تا سردی رابطه در رفتار هر دو آنها دیده شود. برخی مدعی هستند که این سردی بین دو گلر به دلیل مسائل بعد خداحافظی رحمتی از تیم ملی است و پای بازیکن دیگری هم در این سردی رابطه در میان است.

رابطه نه چندان خوب بازیکنان استقلال با میثم حسینی هم مشهود بود و در طول بازی اصلا احساس نشد که آنها فصل قبل با هم همبازی بودند.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 10:33
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ