یافتن پست: #فقط

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه وقتایی... حتی حوصله ی خودتم نداری چه برسه به دیگران!
یه وقتایی... هیشکی حوصله ی خودشم نداره، چه برسه به تو!
یه وقتایی... همه ازت انتظار دارن که درکشون کنی، اما کَسی تو رو درک نمیکنه!
یه وقتایی... از همه انتظار داری که درکت کنن، اما تو کَسی رو درک نمیکنی!
یه وقتایی... یکی از تو خوشش میاد اما تو نه!
یه وقتایی... هم، تو از یکی خوشِت میاد اما اون نه!
یه وقتایی... حرفِ دلت رو به هزاران نفر میتونی بگی الّا به یه نفر..
یه وقتایی... حرفِ دلت رو به هیشکی نمیتونی بگی جز به یه نفر.!
یه وقتایی... فقط به حرفِ خودت میتونی اعتماد کنی نه دیگران!
یه وقتایی... به حرفِ همه میتونی اعتماد کنی جز حرف خودت!
یه وقتایی... با یه لبخند کوچیک میشه سر و تهِ یه قضیه رو هَم آورد..
همینطور که یه وقتایی با یه لبخندِ کوچیک میشه اوضاع رو خراب تر از اونی که هست کرد!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 19:47
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

چی بگم والا
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت... شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد … در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟!
 
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:
 
هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم. یادته ؟!
 
زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت:
 
آره یادمه. شوهرش ادامه داد: یادته پدرت که فکر می‌کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
 
زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می‌نشست گفت: آره یادمه، انگار دیروز بود! مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد: یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت:
 
یا با دختر من ازدواج می‌کنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری؟!
 
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و…!
 
مرد نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می‌شدم !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 18:48
+3
محمد
محمد
دومادم میگه: یه دختر فقط میتونه یه نفرو تو زندگیش دوست داشته باشه، در واقع قلبش گنجایش بیش از یه نفرو نداره حتی اگه با 10 نفر باشه
ولی یه پسر حتی اگه با 10 نفرم باشه قلبش اینقد گنجایش داره که هر 10 نفرو واقعا از ته دلش دوست داشته باشه
من پسرارو نمیشناسم ولی چون دخترم میدونم که این تیکش درباره دخترا راسته. اونم می گفت من هم جنسامو میشناسم، واقعا اینطوریه!!!
البته نباید فراموش کرد که همیشه استثنایی وجود داره...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 18:35
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

وقتی اس ام اس میفرستید و پیامتون ۲ تا میشه
اول قسمتهای ادبی مثل ” ؛ ، ! ” حذف میکنید ؛
وقتی جواب نداد کلماتُ میچسبونیم ، مثلا صبحبخیر بجای صبح بخیر ،
شبخوش بجای شب خوش ، بسلام بجای سلام برسون . . .
وای از اس ام اسی که باتمام فشرده سازی فقط و فقط ۲ حرف اضافی داشته باشه
و راه نداشته باشه یک اس ام اس کنی ؛
اون موقع از لج همراه اول یا ایرانسل کلی چرت و پرت اضافه به پیام میکنی
که پیام اضافی هدر نره . . . !
دریغ از وقتی که صرف فشرده سازی کردیم بخاطر ده تومن
ینی اگه این وقتُ برا درس میزاشتیم ، PHD گرفته بودیم !

دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 18:05
+4
زهرا
زهرا



در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم و چه غصه هایی که سپیدی موهایم را حاصل شد در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود و اگر نه نمی شود به همین سادگی …




دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 17:22
+5
zohre
zohre

گاهی باید بی رحم بود. نه با دوست، نه با دشمن، که با خودت ! و چه بزرگت می کند آن سیلی که خودت می خوابانی بر صورتت… . . . بـــرنده گــوش می دهــد بازنــده فقط منتظر رسیدن نوبت خود برای حــرف زدن است

آخرین ویرایش توسط zohre در [1392/09/7 - 17:07]
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 17:06
+6
alireza
alireza
ادم ها چیززیو فراموش نمیکنن فقط از یه جایی به بعد دیگه حرف نمیزنندو...........سکوت میکنند.......
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 15:27
+6
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مبانی کامپیوتر:
آن بخش از یک سیستم را که میتوان با چکش خرد کرد،سخت افزار و آن قسمت را که فقط میتوان به آن فحش داد،نرم افزار میگویند..!
نه دروغ میگم مهندس های کامپیوتر
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 12:43
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
به سلامتی اون سربازی که 55دقیقه تو صف تلفن موند تا بتونه 5دقیقه با عشقش حرف بزنه اما فقط یه جمله شنید مشترک مورده نظر در حال مکالمه است.[流泪][流泪][流泪][流泪][流泪][流泪][流泪][流泪]دیگه چقد از نامردی این دخترا بگم دیگه به خدا این دخترا گرگن گرگ
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 01:11
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


ای رویای رنگین/که خواب از سرم ربودی/و لحظه هایم را به اتش کشاندی/ای که دلم را/به تبسمی فریفتی/تنم به اسارت و هستی ام به یغما بردی/برای تو مینویسم/چشم هایت را باز کن/وعشق را درحجره شکسته زندگی/کاش میدانستی/تنها برای تو مینویسم/و دستان لرزان قلم/فقط برای توو/سینه ی دفتری را میشکافد/کاش میدانستی
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 00:58
+4
-1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ