یافتن پست: #فقط

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهے پاے ڪسے میمانے...

ڪہ نہ בیـבےاش... نہ میشناسےاش...

فقط حسش ڪرבه اے... تجمسمش ڪرבه اے...

پشت هالہ اے از نوشتہ هاے مجازے روے پیج مجازےاش...

ڪہ هر روز میخوانے و בر جوابش میگویے...

لایڪ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ! ﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﻧﻪ
ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﻟﻤﺎﻥ
ﭼﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ !
دلت را به هر کسی نسپار
این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:29
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....


 


با تو رازی دارم !...


 


اندکی پیشتر اَی ...


 


اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!...


 


... زیر چشمی به خدا می نگریست !...


 


محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست ....


 


نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..


 


یاد من باش ... که بس تنهایم !!....


 


بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!...


 


به خدا گفت :


 


من به اندازه ی ....


 


من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...


 


به اندازه عرش ..نه ....نه ...


 


من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!....


 


اَدم ،.. کوله اش را بر داشت ...


 


خسته و سخت قدم بر می داشت !...


 


راهی ظلمت پر شور زمین ...


 


آه .... بنده غمگین اَدم!...


 


در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ...


 


 زیر لبهای خدا باز شنید ،...


 


نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...


 


نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...


 


که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!


 


نازنینم اَدم .... نبری از یادم ؟؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:27
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ناراحت نباش رفیق...
تو فقط تنها نیستی...
ما یک جماعتیم که تنهاییم...
آمدیم همدیگر را از تنهایی در بیاوریم...
یکدیگر را تنها تر کردیم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:54
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/06/19 - 21:48]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:47
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟
یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟
اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست...
نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اتاقی که به اندازه یک تنهایی است ...
دل من که به اندازه یک عشق است ...
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد ...
من تمام ساده لوحی یک قلب را با خود به قصر قصه ها می برم ...
و تو می آیی ...
بالاخره می آیی ...
فقط کمی دیر کرده ای ، همین ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:29
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تو حیاط دبیرستان یکی یقه پیرهنم رو گرفت
فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد
بچه ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد میکشیدند....قورتش بده.... چون هیکلم بزرگ بود
اون هی مشت میزد و من فقط دفاع میکردم
باز اون مشت میزد و من فقط و فقط دفاع میکردم
بالاخره یه خراش کوچیکی روی صورتم افتاد
فرداش خواهرش به من گفت حداقل توام یه مشت میزدی
روم نشد بهش بگم. . . آخه چشماش شبیه تو بود

به سلامتی هرچی عاشقه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:01
+2
*elnaz* *
*elnaz* *

دنیای این روزها، دنیای امتیاز دادن است... دنیای لایک زدن... غذا می خوریم امتیاز می دهیم... بازی می کنیم امتیاز می گیریم... مدرسه و دانشگاه نمره می گیریم... میزان سنجش زندگی مان اعداد هستند، روزی
500 تا بازدید، 100تا کامنت، 1000تا لایک.این روزها، روزهای عدد بازیست. بی خبر ازینکه کافیست فقط "خوب" باشیم........................،....................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 19:46
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گلهای روی بالشم که نه...
فقط با اشکهای مداومم...
یاد هایِ هرزِ تو...
رشد میکنند و...
سخت می پیچند دورِ گلوی احساسم انگار....!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 19:22
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ