یافتن پست: #فکر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دو تا دختر باهم شطرنج بازی می کردند ، فکر می کنی نتیجه چی شد ؟؟؟؟؟؟؟

.
.
.
.
.
.
.
.

شاه که دق کرد !
وزیر رفت پناهنده شد !
اسب فلج شد !
فیل خرطومش رو از دست داد !
سربازا توسط عوامل خودی شهید شدند !
تازه صفحه شطرنجم بطور عجیب و خودجوش به رنگ نارنجی و سبز
در اومد ......
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 22:26
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز زنگ زدم خونه با مامانم کار داشتم، بابام حس شوخ طبعی گل کرده صدای زن در میاره، منم فکر کردم داداشمه!!! بهش میگم :حوصله شوخی ندارم الاغ؛ صدات مثل میمونه، نازکشم میکنی؛ گوشی رو بده به مامان!! داداشم اس داده شب نیا بابا عصبانیه!!! به نظرتون ناراحت شد؟؟!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 21:12
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
فکر کن رفتی حموم
.
.
.
حولت یادت رفته!
.
.
.
داد می زنی: یکی حوله منو از رو تختم بده...
.
.
.
در یکم باز میشه یه دستی حوله رو میده بهت...
.
.
.
می گیری، تشکر می کنی... خودتو خشک می کنی... لباس می پوشی...
.
.
.
دستتو که میذاری رو دستگیره درو باز کنی بیای بیرون یادت میفته همه مسافرتن و تو توخونه تنها بودی...!!!
.
حستو بگوووووووو
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 18:45
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

اوه اوه فکر کنم اسهال شده نمیدونه چه خاکی تو سرش بریزه!







‏اوه اوه فکر کنم اسهال شده نمیدونه چه خاکی تو سرش بریزه! :v‏





دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 13:24
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

یه نفر پیام داده می خوام اددت کنم،چکار کنم!؟


بهش گفتم: یه کپی از شناسنامه با دو قطعه عکس


و رضایت نامه از پدر و مادر رو برام بفرست.



دیگه پیام نداد،فکر کنم رفته مدارکشو تکمیل کنه.


دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 12:21
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به ع[!]ایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....


2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:21
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پریوده!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.نمکو میگم
نمکای جدیدی که تولید میشه پر از یوده(((:
واسه بدن و تیرویید خیلی مفیده
البته واسه شما که فکرت خرابه باید اسید سیتریک تزریق بشه تو مغزت(:
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 16:57
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در music





یه روزی عاشقتم شدم بچه بودیم یادش بخیر

هیشکی نفهمید حالمو حتی خودت یادش بخیر

یادمه خونه ی شما یه شهر خیلی دوری بود

سالی یه بار می دیدمت رفتنمونم زوری بود

یادش بخیر روم نمیشد تویه چشات نگاه کنم

همیشه آرزوم بوده اسم تو رو صدا کنم

خجالتی بودم ولی تمومه فکره من تو بود

تا اون غریبه اومدو عشق منو ازم ربود

ای یادگار کودکیم ای آسمونه سادگیم

ای خاطراته اولینو آخرین دلدادگیم

ای عشق اولی برام دعا کن از فکرت درام

از اون امیدو آرزو مونده یه قلب پیر برام



http://dl.behsong.ir/1393/Shahrivar/19/Mehdi Ahmadvand - Az In Saat [128]/11. Yadegar
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 11:24
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﺑﻌﺪ شونصد ﺩﻫﻪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ،
ﺗﺎﺯﻩ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﺳﻨﺪﯼ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻪ . . .
ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﻥ : ﺍﻣﺸﻮ ﺷﻮ ﺷﻪ ﻟﯿﭙﮏ ﺭﯼ ﻫﯿﺮﻭﻧﻪ . . .
ﻟﯿﭙﮏ : ﻗﻄﺐ ﻧﻤﺎ
ﺭﯼ : ﺭﻭ
ﻫﻴﺮﻭﻧﻪ : ﻫﻴﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﮔﻮﻳﺶ ﺑﻮﺷﻬﺮﯼ، میشه ﺷﻤﺎﻝ
ﻳﻌﻨﻲ : ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺒﺸﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻴﺮﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﻤﺎﻝ !
ﺣﺎﻻ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻤﺖ ﺷﻤﺎﻝ ؟!
ﺷﺎﻋﺮ ﺗﻮﻱ ﻣﺼﺮﻉ ﺑﻌﺪی ﺩﻟﯿﻠﺶ و ﻣﻴﮕﻪ : ﻳﺎﺭﻡ برﺍﺯﺟﻮﻧﻪ !
ﻭ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺍﯾﻨﻪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺯﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎﻝ ﺑﻮﺷﻬﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻩ !
ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ چند نفر ﻓکر ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻣﯿﮕﻪ: ” ﻟﯿﭙﮏ ﻟﯽ ﻟﯽ ﻟﻮﻧﻪ ” ؟
چه فلسفه‌ای داشته این سندی، اشک تو چشام جمع شد . . .
به این میگن؛ یه کار تحقیقاتی قوی !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 22:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تویی که فکر میکنی خیلی خاصی:
نبودنت هم مثه بودنت عادت میشه,
شک نکن!!!



دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 19:08
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ