یافتن پست: #فکر

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
شیر فهم شد؟؟؟؟؟؟؟؟

76 دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 00:07
+7
-4
sanaz
sanaz
در CARLO
می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده .
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 20:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه تا دهنشو وا میکرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه …
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن …
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو ، اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابید …
دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب ولی الان چند ساعته بیدار نشده ، یعنی فکر کنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب … مگه نه ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 19:48
+1
sanaz
sanaz
در CARLO
نااااز دعایت مادربزرگ!!!
دعایت گرفت خیلی زودتر از آنچه فکر کنی "پیر" شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 19:35
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
گاهی دلت از کسایی میگیره که فکر می کردی با تمام آدمهای کنارت فرق دارن ! خودشون … دنیاشون … زندگیشون … و بعد بفهمی که دنیایی ندارن که بخوان به خاطرش زندگی کنن ، این آدما وجودشون توی ذهنتم زیادیه چه برسه توو زندگیت !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 16:52
+8
saman
saman
در CARLO
خسته از عشق بازی با واژه ها
یک دل سیر لال می شوم

و تنها خیره می مانم

به لبهایت .

و انتظار

که نام من چرا جاری نمی شود .

از من چه انتظاری داری ؟

از بس برایت مرده ام ،

از بس کلمات را قربانی کرده ام ،

بوی تعفن گرفته دستانم .

لال شده ام و لال می مانم .

برای اینکه دیگر لبهایم از نجوای نام تو

گُر نگیرند .

و من خسته ام .

از تو

و دنیای تو .

دیوانه شده ام

از بس به تو فکر کرده ام .

دیوانه شده اند

کلمات ، واژه ها

از بس نام تو را تکرار کرده اند .

و من

سخت تلاش می کنم

که تا ابد لال بمانم .

برای اینکه دیگر ٬هرگز نگویم

دوستت دارم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 11:09
+4
saman
saman
در CARLO
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد.
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... خجالت نمی‌کشی؟

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد، همان طور مودبانه و متین ادامه داد.
خیلی عذر می‌خوام، فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.
مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 10:34
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
نگه داشتن عشق مثل نگه داشتن آب تو دست می مونه فکر می کنی نگه داشتی اما وقتی دستت رو وا می کنی میبینی هیچی ازش نمونده به جز خیسی خاطره
6 دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 00:31
+10
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
وقتی با مشت هاش قلبم رو می شکست . . .
همه ی فکرم به این بود که مبادا دستاش زخمی شه . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 00:20
+9
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
همه فکر میکنند ... چون گرفتارند به خــــــــــــــدا نمی رسند اما ... چون به خـــــــــــدا نمی رسند گرفتارند ..............{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 20:08
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ