یافتن پست: #فکر

xroyal54
xroyal54
مرحوم سید اصفهانی در کتاب مکیال المکارم خود می نویسد، هرکس سه بار بگویید بابی انت و امی یا اباصالح المهدی، زهرای مرضیه(سلام الله علیها) در برزخ برایش دعا می کند.


*نماد ولایت امیرالمومنین به حدی بالاست که عقل ها را متحیر می کند، به طوری که مستشرق فرانسوی در کتاب خود می گوید: من در یکی از شب های احیا در تهران بودم. تا قبل احیا زن و مرد رنگ های مختلفی داشتند به محض اینکه غروب شد، شب نوزدهم همگی یک رنگ شدند و مفاتیح بدست به مراه یک زیر انداز با هیجان به سمت مساجد می رفتند، می گوید به یکی از این مجالس رفتم دیدم از استاد دانشگاه و دانشجو تا کارگر و ...همگی فزت و رب الکعبه می گویند.



**در اصول کافی اینچنین آمده است که: شخصی به حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود ما تا زمانی که پیش شما هستیم به یاد خدا هستیم ولی زمانی که از شما جدا می شویم اینطور نیست، امام فرمود: اگر همین طور که در نزد من هستی یاد خدا باشی و وقتی بیرون می روی هم همین طور باشی با فرشتگان مصافحه خواهی کرد.



*کسی فکر نکند امشب به زحمت افتاده است، همه امشب به این فکر کنند که میخواهیم رنگ دنیا را یاعلی کنیم، صدای زنگ درب بهشت یاعلی است.

اولین کاری که باید امشب انجام دهیم استماله قلب است، یعنی کاری کنید که دل امیرالمومنین به شما میل کند، اگر امشب دل امیرالمومنین به شما میل کرد یقینا دل امام عصر به شما میل می کند، شرط آن این است که موعظه های امیرالمومنین در دل شما بنشیند.



* آخرین حرف امیرالمومین چه بود؟ کسی میداند؟ نمی دانم چرا این سخنان را بر در و دیوار ها نمی نویسند تا همه بدانند؟ ایشان فرمود: من می روم و از شما فرزندان و شیعیان خداحافظی می کنم اما در برزخ منتظرتان می مانم، حضرت [!] بهجت در توضیح فرمودند: یعنی من بهشت نمی روم مگر اینکه دانه دانه جوانان و شیعیان خودم را با خود می برم، یعنی اگر کسی گناهی کرده است مطمئن باشد امشب علی(علیه السلام) دستش را می گیرد.



*شیخ جعفر شوشتری فرمودند: ما با کارهای زشتمان نمی توانیم به فوز ملاقات علی(علیه السلام) برسیم مگر اینکه این شبها به خود علی(علیه السلام) توسل کنیم و منظور امیرالمومنین این است که سه شب برای شما گذاتشته ام تا بتوانید در این سه شب به فوز دیدار در قیامت برسید.





دیدگاه  •   •   •  1393/04/29 - 01:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زمان ما کارنامه ها یه نمره ای داشت
"الان شده"
1.عالی
2.خوب
3.بد

فکر کنم تو نسل بعدی از اینا داشته باشن!
1.آفرین
2.نزدیک بود ب ر ی نی
3.ر ی دی فرزندم
دیدگاه  •   •   •  1393/04/28 - 18:17
+5
farhad
farhad
تا حالا شد باخودمون فکرد کردیم چقدر نسبت
به دنیا کوچیکیم پس به جه چیزمون مغرور می شیم.

 
دیدگاه  •   •   •  1393/04/28 - 18:01
+2
mehdi
mehdi
یک فکر کوچک مثبت در صبح میتواند کل روزتان را تغیر دهد
دیدگاه  •   •   •  1393/04/27 - 20:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو ماشین نشستم دارم میرم سمت انزلی!! راننده یه سی دی گلچین از شادمهر و هایده و داریوش تا سامی بیگی و تیلور سویفت و inna گذاشته ...!!
شادمهر شروع کرد به خوندن ... سرعت 70 کیلومتر !!!
رفت رو سامی بیگی ... سرعت 125 کیلومتر!!!
هایده خدا بیامرز شروع شد ... سرعت45 کیلومتر!!!
تیلور سویفت که شروع شد یهو یه بکس وباد کرد ، نزدیک بود برم تو شیشه!!! سرعت 140 کیلومتر
داریوش که شروع شد ... دیدم راننده ماشین رو کنار جاده نگهداشت!! یه سیگار روشن کرد شروع کرد کشیدن و رفت تو فکر.! بهش گفتم اقا اتفاقی افتاده؟ گفت : صدا رو داری جون داداش!! داریوش حیف شد به خدا..!
منم نمیدونستم چی بگم!!
اهنگ تمام شد!!
الان inna داره پخش میشه !!
سرعت 240 کیلومتر... پلیس نامحسوس دنبالمونه!!! هلکوپتر هم از بالا گردو خاک میکنه!!دوستم تماس گرفته میگه : شبکه 3 دارن پخش زنده نشونمون میدن تو فکرن که لامبورگینی بفرستند یا فراری!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/27 - 18:46
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شیک و زیباست
شما چی فکر می
دیدگاه  •   •   •  1393/04/27 - 13:53
+3
yagmur
yagmur





 



نه



تو دروغگو نیستی



من حواسم پرت است!



گفته بودی دوستم داری بی اندازه



خوب که فکر می کنم



تازه می فهمم که بی اندازه” یعنی چه!

دیدگاه  •   •   •  1393/04/26 - 16:43
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
ﺑﻪ ﺩﻻﻳﻞ ﻣﺬﻫﺒﻰ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻳﻢ
ﺍﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ.....
دیدگاه  •   •   •  1393/04/25 - 19:04
+2
yagmur
yagmur



مادربزرگ می گفت:


 


قلبت که بی نظم زد....از همه عاشق تری


 


اشکت که بی اختیار ریخت....از همه دلتنگ تری


 


شبت که با درد گذشت....فکرت از همه درگیرترست


 


کجایی مادربزرگ..قلبم بی نظم میزند


 


اشکم بی اختیار می آید و شبم...شبم...شبم..با درد ...


 


کاش میگذشت 


 


2hs15xz2860.jpg



دیدگاه  •   •   •  1393/04/23 - 16:29
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
مجري: فاميل دور چرا ببعي رو گذاشتي رو سرت!؟
فاميل: آقاي مجري امروز يه دکتره تو ماهواره ميگفت اگه پشکل گوسفند بمالين رو سرتون موهاتون دوباره درمياد
ببعي: دَدي انقد حرف نزن تمرکزم بهم ميريزه!
فاميل: سيرداغ ببينم! 2ساعته داري تلاش ميکني هنوز موفق نشدي! من از بچگي آرزوم بوده مو داشته باشم،تو آخرش گند ميزني به آرمانهاي من!
ببعي: دستشوييم نمياد...
فاميل: به آبشار فکر کن...نه نه اون مال يه چيز ديگه س...به وضعيت اقتصاديمون فکر کن! ولي فقط به وضع ده يازده سال پيش فکر کني ها،ميترسم اگه به جلوتر فکر کني کل هيکلم مو دربياره!
مجري: آخه آدم واس خوشگلي هر کاري ميکنه؟ واقعاٌ عقل هم چيز به درد بخوريه!
فاميل: نه آقاي مجري...تو اين دوره زمونه اي که مردم عقلشون به چشمشونه پشکل بيشتر به درد آدم ميخوره!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/23 - 15:12
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ