یافتن پست: #قدم

roya
roya

ببینمت . . .

گونه هایت خیس اســـت . . .

باز با این رفیق نابابت . . .

نامش چ بود؟

هان!

باران . . .

باز با ;باران; قدم زدی ؟

هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .

همدم خوبی نیست برای درد ها . . .

فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 11:48
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما پول‌دارها محترمترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرف‌دارترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بچه‌ها واجب‌ترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما خانم‌ها مقدم‌ترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما سیاه‌ها بدبخت‌ترند و سفیدها برترند...
البته تبعیضی در کارنیست .
در کل همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بعضی‌ها برابرترند..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:28
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO


فقط بوی ماه مهر نبود...

دلهره های ناتمام
شب هم بود...

عشق کیف و بوی ورق کتابهایت و پاکن میلان...

مداد شمعی های از کمر شکسته و کج کوله ات...

دعوای
ساندیس و پشمک...

نیمکتهایی که صدای قیژ قیژشان تمامی نداشت...

کیف همکلاسی ات که همیشه سد راه نگاه های دزدکی ات بود

نامه های توی جامیزت هم بود...

ضربدرهایی که
مبصر انگار روی روح و جسمت میکشید...

یک بوی دیگر هم بود..

بوی
گچهایی که تو قرمزش اش را دوست داشتی...

صدای اشنای قدمهای
مراقب که تنت را میلرزاند...

درد تلخ
خط کشهای چوبی...

صدای شق
لیوان تاشو...

بوی
صابون کاغذی...

خنده های مستانه ی زنگ
ورزش و شعر هایی که بلد بودی...

"
عمو زنجیر باف" دستمال پشت سر کی بندازم"

پول خورد های دوست داشتنی و ساندویچهای کثیف...

لباس های یک رنگ و یک شکل...

تصمیم لعنتی
کبری و چوپان بخت برگشته ی دروغگو..

پرتقال فروشی پرتقالهایش از قرار...

پیکی که تو هیچ وقت به "لبخندهایش" نخندیدی...

خودکار
قرمز معلمت...

بودند...

بودند...

بودند و تو هیچوقت بودنشان را نفهمیدی...

همانجور که رفتنشان را نفهمیدی...


.......

....

..

دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:04
+5
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
لهجه خوش طعم پاییز،
به گوش می رسد!
باران را دوست دارم...
خیس شدن در باران را دوست دارم...
قدم زدن در روزگار خوش رنگ پاییز را دوست دارم...
تو را هم..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 13:07
+4
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
قلبتو عشقتو حستو وقتتو هزینه کن،

که آخرم بره با یکی دیگه تنهایی بشه نسیبمون!

زندگیت یه جزیره بود، قدم زدم در مسیر تو که با لبخند بهم بگی

همه اینا وظیفه بود!؟ یـزیدتـو...#ياس



دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 13:02
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو را دیدم
پا به پای دیگری
شاعرانه
قدم میزدی
یاد دارم با من حرف از
روزهای سخت میزدی
تو را دیدم
بر حرف های دیگری
ملیحانه
لبخند میزدی
یاد دارم با من حرف از
فلسفه و منطق می زدی
تو را دیدم
بر لب های دیگری
وقیحانه
بوسه میزدی
یاد دارم یا من حرف از
صداقت و نجابت می زدی
شنیده بودم عشق
خلق و خو را
عوض میکند
پس چرا بر رابطه ما
زیرکانه
برچسب عشق می زدی؟؟؟؟؟؟

#آزاد#





دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 21:36
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،
خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،
و من شاید؛
کمر شکسته ترین بودم.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 20:43
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
زندگی وقت کمی بود و نمی دانستیم
همه ی عمر دمی بود و نمی دانستیم
حسرت رد شدن ثانیه های کوچک
فرصت مغتنمی بود و نمی دانستیم
تشنه لب ، عمر به سر رفت و به قول سهراب
آب در یک قدمی بود و نمی دانستیم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 15:23
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
راه که میروی عقب میمانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم رد پایت را هیچ خیابانی در اغوش نکشد…تو فقط برای منی…
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 17:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!

با هم قدم میزنیم

با هم میخوابیـم

دلم که میگیرد، آغوشش را بـــاز می کنـــــد

و بر گونه هایم بوسه میزند

اما نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!

” تنهاییـــــم را ” …
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 19:45
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ