یافتن پست: #قدم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عزيزم

مي داني؟

خواستنت

نه…!!!

خواستنت با تمام وجود

آن هم وقتي دوري

که سايه ات هم از اين حوالي نميگذرد

چه دردي دارد؟

عزيزم

نخند

به خدا تمام لحظه هايم درد دارد

تو که نمي داني

تنها قدم زدن

ميان دو نفره ها در پارک

آن هم وقتي دل آسمان برايت گرفته است

چه دردي دارد

عزيزم

نخند تمام لحظه هايم درد دارد

کاش مي دانستي
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:22
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺯﻧﯽ۳ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺍﺷﺖ .ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﻋﺮﻭﺳﻬﺎﺷﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ
ﮐﺪﻭﻣﺸﻮﻥ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ.
ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﺳﻂ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﺎﻋﺮﻭﺱ ﺑﺰﺭﮔﻪ
ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩ ﻋﻤﺪﺍ ﺧﻮﺩﺷﻮ
ﺗﻮﺣﻮﺽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،ﻋﺮﻭﺱ ﻫﻢ ﭘﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺁﺑﻮ
ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺩﺍﺩ.
ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺑﺮﻩ
ﺩﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﯼ ۲۰۶
ﭘﺎﺭﮎ ﺷﺪﻩ ﯼ ﮐﺎﻏﺬﻡ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﻑ ﭘﺎﮐﻦ ﺗﻮﺵ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺏ ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻠﻢ.
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮ ﺑﺎﻋﺮﻭﺱ ﻭﺳﻄﯽ ﻫﻤﯿﻦ
ﻗﻀﯿﻪ ﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭﮐﺮﺩ.ﻋﺮﻭﺱ ﻭﺳﻄﯽ
ﻫﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﻫﺮﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ۲۰۶ﺭﻭ ﺟﺎﯾﺰﻩ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ.
ﻭﺍﻣﺎ ﻋﺮﻭﺱ ﺳﻮﻡ،،،ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮ ﺟﻠﻮﯼ
ﻋﺮﻭﺳﺶ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮﯼ
ﺣﻮﺽ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﻋﺮﻭﺱ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﻧﺪﺍﺩ
ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺑﺮﻭ
ﺍﯾﮑﺒﯿﺮﯼ..…ﻭﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮ ﺑﺨﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻏﺮﻕ
ﺷﺪ
ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﯾﮏ BMWﺭﻭﺑﺎﺯ ﺩﺭﺧﺎﻧﻪ ﻋﺮﻭﺱ
ﭘﺎﺭﮎ
ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯼ ﮐﺎﺭﺕ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺭﻭﯾﺶ
ﺑﻮﺩ؛؛؛
ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻠﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺪﺭﺷﻮﻫﺮﺕ
ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﺎﺱ
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻻ^_^
دیدگاه  •   •   •  1393/09/27 - 17:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد

خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد

...

یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه

گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه

نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت

گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده

حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست

تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست

اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام

بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون

...

نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی

تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی

قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی

تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد

حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود

تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن

با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/14 - 21:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای

پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …

تو فقط برای منی !نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صحبت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ،

از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو

عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را …

شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک

شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه !می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم :

یکی بود ، یکی …

بی خیال …

خلاصه اش میشود

"دوستت دارم"






دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 17:12
+2

                                                                                                                               دخترا پرچم بالاااااااا
آخرین ویرایش توسط niloo90 در [1393/08/7 - 20:07]
3 دیدگاه  •   •   •  1393/08/7 - 20:06
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من که معتقدم bf مخفف بستنی فالوده ایه!!! :|
.
.
.
.
.
یعنی در این حد پاک و معصومم ☺
دور و زمونه ی بدی شده خدا حفظم کنه ^___^ :)
دیدگاه  •   •   •  1393/07/18 - 14:29
+2
عباس
عباس

تاریخچه هنر قالیبافی


 


در مورد تاریخ پیدایش فرش اطلاعات دقیقی نداریم لکن با توجه به آثار باستانی و کشفیات بشر بر ما مسلم شده است که هنرهایی نظیر سبد بافی،نمد بافی،زیلو بافی،جاجیم بافی و گلیم بافی همه و همه مقدمه ای بر پیداییش هنر قالی بافی بوده است و فرش های نخستین دارای طرحهای ساده و ابتدایی و شکسته و عمدتا ذهنی باف بوده است که جنبه استفاده روزمره داشته اند و محققان در مورد مهد فرش بافی در ابتدا به مصر به عنوان مهد این هنر فکر می کرده اند امّا با پیدایش اولین فرش به نام پازیریک که در کوههای سیبری در سال 1949 توسط پروفسور رودنکو کشف گردید نظریات دیگر را باطل نمود و با توجه به این نمونه عملی، مهد قالیبافی از سواحل رود نیل و دجله و فرات ، به آسیای مرکزی تغییر مکان داد و ثابت کرد که مهد هنر فرش بافی در ایران بوده است.


در مورد این هنر در دوره ساسانیان اطلاعات دقیقی در دست نیست معروفترین فرش بافته شده در این دوره فرش معروف بهارستان است که برای خسرو انوشیروان بافته شده است که این فرش تماما زر بافت بوده و ابعاد آن 450*90قدم بوده و طرح آن نیز نشان دهنده چهارفصلبوده است که در تاریخ آمده است هنگامی که ایران بوسیله ی اعراب فتح شد ، سعد از فرماندهان سپاه اسلام (اعراب) این فرش را به مدینه فرستاد تا قطعه قطعه کنند و بین مسلمین تقسیم شود.


با ظهور اسلام و با صرف نظر از تجمل گرایی تا دوره خلفای عباسی اطلاعات دقیق یا نونه ای در دست نیست امّا در دوره خلفای عباسی که به تجملات علاقه داشته اند این هنر جان دوباره ای گرفت تا آنجا که در تاریخ سعودی آمده است (به نقل از کتاب آموزش هنر قالیبافی-خانم پوراندخت نیرومند)


"المستنصر خلیفه عباسی قالی مصور به صور انسانی با با کتیبه های پارسی داشته است و در کتاب حدود العالم از بافته های سیستان و بخارا و قلیچه های فارسی یاد شده است."


بر اساس نوشته مقدسی جهانگرد عرب قانیات به بافت قالیچه های سجاده ای معروف بوده است


در مورد صنعت قالیبافی در دوره ی تیموریان می توان گفت: با توجه به علاقه ی شاهرخ به هنر این صنعت توانست در این دوران پیشرفت کند و در عین حال اوزون حسن، موسس سلسله ی آق قیلونونها به این هنر توجه خاصی داشته است


لکن با توجه به نمونه های عالی باقی مانده از دوران صفویه باید گفت که اوج هنر در ایران خصوصا هنرهایی مثل کاشیکاری، قالیبافی ، منبت کاری، منقش کاری در این دوران بوده و در این دوران به اوج شکوفایی خود رسیده است بطور مثال شاه طهماسب که خود علاقه به هنر داشته و از طراحان فرش در زمان خود بوده هنرمندان بزرگ را در تبریز گرد آورد و به کمک قابل ملاحظه ای به آنها کرد و در زمان شاه عباس این هنر به اعلا درجه ی خود رسید.


شاه عباس در اصفهان یک کارگاه دایر کرد و در این کارگاه فرشهای نفیسش برای دربار تولید نمود و پیشرفت قالی به انجام رسید که یکی از منابع اقتصادی آن دوران گردید و به دستور وی کارگاههایی در مشهد ،کاشان،شیروان،قره باغ،استر آباد، و گیلان دایر گردید و فرشهای نفیسی همچون فرش اردبیل،چلسی و فرشهای زیبای دیگری زینت بخش موزه های دنیا گردید .


قالی بافی که در قرن (ده) و یازده به کمال خود رسیده بود رو به تنزل گذاشت و دیگر نتوانست به دوران با شکوه خود برگردد.


روش های نگهداری فرش بافته شده


همانگونه که می دانید فرش به صورت مفروش   مورد استفاده قرار می گیرد.


در هر صورت باید به صورت اصولی از آن مراقبت کنیم تا به صورت مطلوبی حفظ شود.


در صورتی که می خواهیم از فرش به صورت مفروش استفاده کنیم باید نکات زیر را مورد توجّه قرار دهیم:


1-از قرار دادن فرش در محیط مرطوب و تاریک خودداری شود.


 


2-از تابش مستقیم نور خورشید بر روی سطح فرش جلوگیری شود.


3-ابعاد فرش مناسب با ابعاد اتاق باشد و سعی کنیم که فرش بزرگتر از ابعاد اتاق نباشد، چون در صورت بزرگ بودن مجبور میشویم که فرش را از کناره تا بزنیم و تاخوردگی موجب می شود که فرش ترک بردارد وآسیب ببیند.


4-از انداختن فرش روی زمین گچی و آهکی خودداری کنیم چون گچ و آهک موجب پوسیدگی فرش می شود.


5- در صورت امکان سعی کنیم که از یک مفروش کننده مناسب مثل موکت برای زیر فرش استفاده کنیم تا هرگونه رطوبت احتمالی را جذب کند و از آسیب رسیدن به فرش جلوگیری شود.


6-بهتر است که سر ریشه های فرش را در زیر آن پنهان کنیم تا ذر اقر رفت و آمد ساویده نشود و از بین نرود .


7-از قرار دادن فرش در کنار حرارت زیاد و مواد شیمیایی خودداری شود.


8- از قرار دادن اشیا سنگین و نوک تیز بر روی فرش خودداری شود.


زنان، بانیان هنر قالی بافی









از بررسیهای تاریخی بدین گونه برمی آید که زنان پس از فراگیری فن سبد بافی و پارچه بافی، در غیاب مردان که به شکار و جنگ مشغول بوده اند به فراگیری و بافت قالی پرداخته اند. به بیانی دیگر، زنان موجدان هنر قالی بافی در جهان بوده اند که در ابتدا به بافت ساده گلیم می پرداختند و چه بسا روش بافت فرشهای کنونی از روش بافت گلیم اقتباس شده باشد. بافت گلیم یک بافت حصیری و سبدی می باشد و در آغاز برای حفاظت بدن از سرما استفاده می شد اما با تکامل فن بافندگی به شکل فعلی رواج یافت. یعنی برای پوشاندن سطح و مفروش ساختن کف چادرها به کار گرفته شد.


اما آنچه در باره فرش بافی در دوران اسلامی در ایران به دست آمده، دو مسیر متفاوت را طی کرده است:


1 ـ هنر قالی بافی عشایری و


آبادی نشینان


قالی بافی از آغاز، در میان ایلات و قبایل صحرانشین که کار اصلی و عمده آنان دامداری بود، پدیدار شد. اینان پس از فراگیری ریسیدن و بافتن پشم، به گلیم بافی پرداختند و پس از مدتی به تولید نوعی خاص از گلیم مشغول شدند که امروزه آن را «ورنی» می نامند و بیشتر در مناطق آذربایجان شرقی تولید می شود. ورنی از نظر بافت، حلقه واسطی بین گلیم و قالی محسوب شده و عمدتا زنان عشایر در کپرها و سیاه چادرهایشان به این امر می پردازند. اما شکی نیست فلات ایران مهد پیدایش قالی بافی بین ایلات و چادرنشینان بوده که با شرایط زیستی آنها هماهنگی داشته است .آنها در اوقات بیکاری خود، پشمهای چیده شده را ریسیده و پوششهایی را به وجود می آورند که برای تهیه چادر و فرش بادوام باشد. این پوششها بیشتر برای رفع نیاز طبیعی و مقابله با تغییرات جوی می باشد. آنها با ذوق و سلیقه سرشاری که در خود برای ایجاد نقشها و رنگهای بدیع و طبیعی دارند، در طول زمانهای متمادی زبانزد عام و خاص بوده که این تلاشها آغازی برای راهیابی این هنر به شهرها بوده است. خصوصیات فرش عشایری را می توان در رنگها جستجو کرد که با تکرار محوری و مرکزی و با سادگی وصف ناپذیری بافته شده اند.


در طول هزاران سال، وجه مشترک همه دست بافته های عشایری، در نقوش، پرندگان، صور هندسی و نگارهای درختان است که با توازن ویژه ای در دراز و پهنای آن تکرار می شود. ترنج از دیگر نگارهایی است که یا به صورت مرکب و یا یک طرح واحد از قرنها پیش به عشایر و آبادی نشینان منسوب بوده است. نقوش شکسته و دوّاری که دارای نوعی تقارن محوری و یا تقارن مرکزی هستند، با مطالعه و بررسی بر روی اکثر تک گلها یا مجموعی از نقوش ترنجها و یا شمسه ها در قالبهای بدوی و عشایری از این گونه تقارن برخوردارند. شاید زن روستایی قالی باف مصادیقی همچون دنیا مزرعه آخرت، جنسیت زن و مرد، شب و روز، قهر و آشتی (بته جقه) و خیر و شر را می خواهد منتقل نماید. همچنین نقوش روی قالیهای سجاده ای و نقوش روی در و دیوارهای امامزاده ها و مساجد و نقوش روی انواع زیراندازها و کف پوشها و غیره دیده می شود. این نقوش طی نسلها سینه به سینه منتقل شده و در هر دوره و عصری بر اشیای کاربردی در زندگی نقش می بندد و استمرار آن در طول نسلها با نوعی حالت پویایی به جهت طرح مفاهیم بلند و عالی الهی و انسانی در تمام زمانها و مکانها قابل ادراک می باشد، چرا که یک حالت ذکر پیدا می کند. ذکر، به خاطر آوردن و یادآوری و مجددا به یاد چیزی افتادن است و هنرمند آنچه را که خود در عالم در جریان است یادآوری می کند. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت هنرهای بومی و نقش و نگارهای عامیانه زنان قالی باف روستایی تا حدود زیادی از این مبنا برخوردارند.



 

دیدگاه  •   •   •  1393/07/7 - 15:42
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



رقص بانوان درآذربایجان به لحاظ حركات دلپذیر دست، حركات بیانگر بازو و قدمهای ظریف از دیگر رقص ها تمیز داده میشود. قدمهای ظریف ایفاگر رقص توسط دامن های بلند پوشیده شده و چنین می نماید كه ایفاگر رقص به حالت شناور بر روی زمین جاری است. رقص ها گاهی غمگین، گاهی آتشین و بیشتر تغزلی است و بیانگر سرشت فاخر بانوان آذربایجانی است. رقصهای سولو و گروهی درعروسی و سایر مناسبتها اساسا ساده است
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 22:29
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم
اندکی پیشتر اَی ...
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!
زیر چشمی به خدا می نگریست !!
محو لبخند غم آلود خدا
دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم: ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!
یاد من باش ... که بس تنهایم !!
بغض آدم ترکید، ... گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ...
من به اندازه ی گلهای بهشت .... نه
به اندازه عرش ... نه ... نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من
دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت ...
راهی ظلمت پر شور زمین ...
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم اَدم ... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !!!
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:19
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اتل متل یه مورچه
قدم میزد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد
پای اونو لگد کرد
مورچه یه پاش شکسته
راه نمیره نشسته
بابرگی پاشو بسته
نمی تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه
تولونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی
عیب نداره سیاهی
خوب بشه پات الهی
دارین شعر رو میخونین ؟! حتما با ریتم هم میخونین ؟!!!
زشته . حتما دانشجوم هستی :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 15:31
+4
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ