علـــــــــــــــــی
با "یکی بود یکی نبود "شروع شد این قصه
با یکی ماند یکی نماند،تمام
یکی،من بودم یا تو...!؟
مهم نیست
مهم
قصه ایست که تمام شد!
♥ نگار ♥
تو حرفت را بزن ....!
چه کار داری که باران نمی بارد ...؟!!!
اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی کنند
دست خودشان نیست .....
به شرط چاقو به دنیا آمده اند
و تا پیراهنت را سیاه نبینند
باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی ....!!!
ali rad
▪●ღ چه فرقي ميکند که کجاي قصه ي تو ايستاده ام ღ●▪·˙
·▪●ღ من يکي بود هميشه ام ღ●▪·˙
·▪●ღ و تو يکي نبود بي کسي هايم ღ●▪·˙
·▪●ღ مادربزرگ هم با بهترين کامواي دنيا ღ●▪·˙
·▪●ღ اين قصه را هر جور ببافد ღ●▪·˙
·▪●ღ آخرش از تو سر در نمياورم ღ●▪·˙
·▪●ღ آخرش کلاغ ها راست مي گويند که تو نيستي ღ●▪·˙
·▪●ღ پايان اين قصه هر چقدر بالا و پائين بروي ღ●▪·˙
·▪●ღ راست يا دروغ خبري از تو نيست ღ
ॐ SərViiiN ॐ
"من" ، "تو" را کم دارم
"تو" ، "او" را
بالاخره یک قصه باید
"ما" داشته باشد!
ramin
چوپان قصه ی ما دروغ گو نبود.. تنها بود... از فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد...افسوس كسی تنهایی اش را درك نكرد و همه در پی گرگ بودند... و در این میان فقط گرگ فهمید كه چوپان چقدر تنهاست...
ali rad
از نبودنت
قصهها ساختهاند ...
♥ نگار ♥
قصه اصحاب کهف یک شوخی است! اینجا یک روز هم بخوابی از یاد خواهی رفت.