یافتن پست: #قلبت

mina_z
mina_z
آن که در را محکم می کوبد قطعا آشناست آن که در را آهسته می کوبد قصد آشنایی دارد و آن که پشت در نشسته یقینا از همه عاشق تر است و من سال هاست که پشت درتو نشسته ام در را باز کن... و مرا دعوت کن به مهمانی قلبت 16.gif
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:50
+5
ronak
ronak
نامه هایــــم کـ چـراغ قلبتــ را روشن نکـــرد ! امشبـــ تمامشـــان را بســوزان شایـــد، بتوانی تنهایــــ ات را ببینــی !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 19:57
+4
mina_z
mina_z
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبی به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه .. وقتی هم که پشیمون شد که بخواد باز با تو بشینه تو نخوای حتی یه لحظه توی قلبت اون بشینه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 12:11
+8
gha3m
gha3m
سخت ترين ديدار ، ديدار اونيه كه به جاي همه ي عشقي كه بهش داري يه قلب زخمي برات يادگار بذاره و تو نگاهش كني و حس كني هنوز دوستش داري و بخواي همه ي تنهائي رو كه به اميد برگشت دوباره اش تحمل كردي تو گوشش فرياد كني،اما حتي نتوني به چشماش نگاه كني، كه بفهمه با همه ي بديهاش هنوزم با همه ي قلبت دوستش داري، اما ببيني چشم هاش داد ميزنه !..كه دلش مال يكي ديگه است
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 00:54
+3
mahdi
mahdi
بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم میگه یعنی جداً ازهم جدا شیم؟ پَـــ نَ پَــــ من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم الکی بگم جدا شیم، تو بگی که نمیتونم !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 12:21
مهسا
مهسا
برای متعهد بودن مهم نیست یه حلقه فلزی توی دستت باشه مهم اینه یه حلقه از عشق دور قلبت باشه...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 00:04
+6
elahe
elahe
دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی، گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد؛ گفتی همیشه آرامی همیشه به امید بودنم زنده میمانی؛
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:35
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:00
مهسا
مهسا
دستمال کاغذی را با اشک هایت تر کن و روی قلبت بکش! عشق همچنان در وجودت نفس میکشد فقط کمی خاک گرفته است !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 16:38
gamer
gamer
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید… چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت) قلب دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..او
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 23:52
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ