یافتن پست: #لحظه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







دوســت دارم این روی ِ نوک ِ پنجه بلند شدن ها رو

و بوســــیدن لب هایِ تـــــــــو رو...

همون لحظه هایی که تو یک عالمه مــَــرد می شی...

و مــَـــــن یک عالمه زَن...






دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 21:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چی تو چشاته که تورو اینقدر عزیز میکنه
این فاصله داره منو بی تو مریض میکنه
این که نگات نمیکنم یعنی گرفتار توام
رفتن همه ولی نترس من که طرفدار توام
هرچی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت
بدوت تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی
هیج وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ناراحتیم
میخواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد
دیدن تنهایی تو منو بلاتکلیف کرد
بیا و معذرت بخواه از جشنی که خراب شد
از اون که واسه انتقامم از تو انتخاب شد
هرچی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت
بدوت تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی
هیج وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ناراحتیم
دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 18:01
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بعضی عطر ها را

باید با تمام وجود بویید

باید چشمانت را ببندی و

از عمق سینه ات نفس بكشی و بمیری !

و در زیبا ترین خاطره ی قرن زنده شوی !

آنجا كه تو

نقش اول تمام عاشقانه های زمین بودی

ولحظه ای بعد

چشمانت را بگشایى و

لبخندی روی لبانت باشد !

بعضی عطر ها اصلاساخته شده اند برای سفر در زمان ...!!





دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 18:16
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گاهی آنچنان دلتنگت میشوم

که تمام عاشقانه های دنیا نیز

این دل بیقرار را آرام نمیکند

آن لحظه باید فقط تو باشی

و من

خیره شوم در دریای چشمانت

به آتش بکشم تمام آرامشت را

با دستانم زنجیری بسازم برگردنت

و با بوسه ای بدوزم لبانت را

باشد که دیگر مرا دلتنگ خودت نکنی...!!





دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 18:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آنه!
تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات
از تنهایی معصومانه ی دست هایت
آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و دوران ملال آور زندگی ات
حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟
آنه!
اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری
و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار تو…….
بخدا وقتی اینو پخش میکرد خیره میشدم به تلویزیون هنگ میکردم این داره چی میگه:||||
خنگ هم خودتی:\\

دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 11:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



لحظه تولد مار کبری ...




دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 22:52
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شکم است دیگر
.
.
.
تا آخرین لحظه تلاش میکند!




دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 20:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دلتنگ کودکی ام
یادش بخیر !
قهر میکردیم تا قیامت
و لحظه ای بعد قیامت می شد.....!




دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 16:27
+3
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یعنی مزخرف ترین لحظه توی زندگی اون وقتیه که ...
با پسر داییت دعوات میشه ...
و نمیتونی بهش فحش عمه بدی.... !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 15:12
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من فدایت شوم ... !


تو باشی و هوای بهار و من!

"قــدم به قـــدم" فدایت می شوم

تو باشی...، از لحظه های دلتنگی جلو می زنم؛
دیدگاه  •   •   •  1393/02/15 - 22:06
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ