ادم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در اغوشت بگیرد, دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند , ارامت کند مهم نیست اب شدن... نیست شدن. مهم ان ارامش است حتی برای چند لحظه...!
آقا دیروز رفته بودم بازار داشتم از کنار یه پسره رد میشدم داشت اب میخورد سرفش گرفت... مثلا اومدم بهش تیکه بپرونم بگم آخی پرید تو گلوت...؟؟؟!! آقا چشمتون روز بد نبینه زبونم نچرخید گفتم:گَرید تو پَلوت!!!!!!!خخخخخخخخخ یعنی اون لحظه دلم میخواست نیستو تابود بشم برا همیشه خیر سرمون بعد عمری مثلا اومدیم تیکه بپرونیم ...!!!!!!!
و خاطرات ... نه مجالِ گریز میدهند نه رخصتِ خلوتی خاطرات روحِ تو را میدرند در رخوتِ سردِ روز هایت چنان بارانی ات میکنند که برگ ریزان سهم تو میشود خاطرات از تو و لحظههایت عبور میکنند میدوی... و میدوند و نمیدانی کدامیک زنده تر است
وقتی دستت در دستم بود وقتی سرت روی شانه ام بود من بفکر هرچیزی غیر از تو بودم اعتراف میکنم امروز که تنهایم در ارزوی یک لحظه از ان ساعتهای رویایی میسوزم میسوزم آه که زود دیر شد A.S 1392/08/12
سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!
حکم اعدام بود... اعدامی لحظه ای مکث کرد و بوسه ای بر طناب دار زد... دادستان گفت: صبر کنید آقای زندانی این چه کاریست؟ مرد گفت: بیچاره طناب نمیزاره زمین بیفتم ولی آدم ها بدجور زمینم زدن