یافتن پست: #لحظه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آدمها زود عوض میشن ...
لحظه های خوب زود به خاطره تبدیل میشن
آرزوها زود عقده میشن ...
دوست داشتنها زود تموم میشن
عشقها زود خراب میشن ...
محبتها زود فراموش میشن
آدمها زود پشیمون میشن ولی دیگه دیر شده
چون عادت کردیم امروز رو از دست بدیم...





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 17:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



عاشقم اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی
تو کجا،کوچه کجا، پنچره ی بازکجا
من کجا ،عشق کجا، طاقت آغاز کجا
تو به لبخند و نگاهی
... من دلداده به آهی
بنشستیم، تو در قلب و من خسته به چاهی
گنه از کیست؟
از آن پنجره باز؟
از ان چشم گنه کار؟
از آن خنده معصوم؟
از آن لحظه دیدار؟





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 17:42
+3

 


کاش ما آدم ها هم مثل گربه ها با چند لحظه بو کشیدن میفهمیدیم که: هر ”آشغالی” ارزش وقت گذاشتن
نــــــداره!



 

دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 19:34
+2
در آن لحظه که به شدت احساس تنهایی میکنی ، مطمئن باش که یکی برای دیدنت لحظه شماری میکنه

من که  باور ندارم اینو  شما چی ؟

دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 19:18
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دیر زمانی است که از رفتنت گذشته و چه سخت است انتظار ی که به پایان نخواهد رسید
انتظاری که امید در آن نیست
انتظاری که درکش مبهم است امیدی نیست و باز هم شاید امیدی هست اگر نبود تحمل ندیدنت سخت تر از این بود که هست
دلم برای لحظه های با تو بودن تنگ است
برای دیدنت
دلم تنگ است
عشقم
کاش


کوتاه شود



دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 11:23
+1
ترسناکترین لحظه دنیا لحظه ای که سوار یه تاکسی خالی می شید و راننده دیگه مسافری سوار نمی کنه. حتی مسافرایی که هم مسیر شما هستن!


دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 23:28
+5
*elnaz* *
*elnaz* *

 


حافظه ی انسان های غمگین قوی است ؛


به یاد می آورند که در کدامین ؛


لحظه ؛


کدامین کوچه و خیابان ؛


کدامین ثانیه ها ؛


به دار آویخته شد " احساساتشان " ..


دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 21:27
+7
*elnaz* *
*elnaz* *

می روم ؛


امااااااااا ..


در نبودم اگر لحظه ایی ؛


حتی ؛


برای ثانیه ایی هر چند کوتاه ..


دلتنگم شدی ..


تو را به خاطراتمان قسم ؛


نگذر ..


از " او " که مرا از " تو " و  " نگاهت " را از " من گرفت .... .

دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 21:14
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





تو آغوشت بگیر امشب ، تن تب دارِ سردم رو
بزار با تو ببینم من ، هجوم تلخ مرگم رو
تو آغوشت بگیر امشب ، وجودم مست اسم توست
تمام التهاب من ، فقط آغوش گرم توست

ببین دیره برای ما ، ببین وقت وداع ماست
هنوز دلتنگه لبهاتم ، اگرچه آخرین شبهاست

بیا آری بین من رو ، تو ای تنها غرور من
تمام لحظه ها از توست ، برای پیکر این تن

نگاهت هر کجا پیداست ، کناره قلب آواره
دقایق بی تو بی معنی ، همش در جنگ و پیکاره

تو آغوشت بگیر امشب ، شبی لبریز دردم من
همیشه ارزوم بوده ، تو آغوشت بمیرم من








دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 20:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نوشتمت عزیز دل دلنگرونتم هنوز


خبر ندارم عاشقی اما دیوونه تم هنوز



نوشتمت یادت نره اون لحظه جدایی مون

کی دستاشو حلقه میکرد میگفت نرو پیشم بمون



از اون روزای عاشقی فقط همین مونده برام

یک کلام ختم کلام دوستت دارم نامه تمام



دوستت دارم حتی اگه دنیامو زندونی کنی

من خود مجنونم اگه بخوای پشیمونم کنی



از اون روزای عاشقی فقط همین مونده برام

یک کلام ختم کلام دوستت دارم نامه تمام





دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 20:03
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ