یافتن پست: #لحظه

saman
saman
در CARLO




نه میگم لایک کنی نه میگم باز نشر کنی

چون امکان نداره ببینی و ناخوداگاه لایک کنی

فقط میخوام چند لحظه نگاش کنی

بعضیامون که هر لحظه ناشکری میکنیم

بعضیامون که تا یه سرما خوردگی میاد سراغت کلی آه ناله میکنی

این صحنه رو ببین

اُمید به زندگی کردن تو چشماش میبینی؟؟؟

بگو خدایا شکرت
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:36
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ؛ و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:18
+6
saman
saman
در CARLO
یکی از دردناکترین لحظه های زندگی اینه که وقتی داری امتحان میدی

بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن

و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 11:29
+5
saman
saman
در CARLO
یه جفت جوراب داشتم, خیلی باهم معاشرت داشتیم!
توی دوران اوج رابطه مون یه لنگه اش گم شد...امروز کشومو ریختم بیرون, یهو دیدم اون تــَــه زُل زده تو چشمام!!
گفتم : کجا بودی لوتــــــــــی؟!؟!؟
گفت : باس یه مدت با خودم خلوت می کردم, ولی تمام این مدت بوی تو رو می دادم...
... بــــــوییدمش... همون لحظه فهمیدم خیلی مــَــــــــــــــــــــــرده!
... سنگم بود با اون بو باید پودر میشد تا الان.. 
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 09:43
+5
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
پـســـر: اعتـمـادتو به مـن ثابت کن !
همان لحظه دخــتــر خـود را عریــان و لخـت مــادر زاد کرد ...

دخـــتـر: حال تـــو اعتـمـادتو به مـن ثـابت کن !
پــسـر: تــمـــام لباس هایش را تنـش کرد ...

یـــادمـان باشد وقتـی میگوییم تا آخــرش هستیم ...
آخــرش بستن کمربـنـدمان نـبـاشـد !!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/2 - 16:38
+6
alifabregas
چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه هاییم وبه عبورشان میخندیم.چه آسان لحظه هارابه کام هم تلخ میکنیم چه ارزان به اخمی می فروشیم لذت باهم بودن را،چه زوددیرمی شودونمی دانیم که فردامی آیدوشایدما نباشیم...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/2 - 12:50 توسط SMS
+5
saman
saman
در CARLO
روزگار، ما را به جايي رسانده كه به پرايد نامه بنويسيم. (فكر كن!) پرايد عزيزم، شنيده‌ام مرز هجده ميليون تومان را رد كرده‌اي.‌اي قشنگ‌تر از پريا از اين به بعد، انصافا، تنها تو كوچه نريا. چون با اين وضعيت زورگيري، اختلاس و... كلا بچه‌هاي محل دزدن و خداي نكرده زبانم لال يكجا تو رو مي‌دزدند.

پرايد خوبم، انژكتورت را قربان، ‌اي لاستيكت تو حلقم، ‌اي فداي برجستگي صندوق عقب تو، ‌اي دور رينگت بگردم، فكر مي‌كردي يك زمان به مدد تلاش شبانه روزي مسوولان هجده ميليون تومان بشوي؟!

اي پرايد، ‌اي نازنين، ‌اي ماكسيما مخفي، ‌اي طرح ژنريك بنز، ‌اي پرادو مينيمال تو الان در شرايطي هستي كه مي‌توان لنت‌هايت را طوطياي چشم كرد. تو الان در موقعيتي هستي كه دود اگزوزت صد مرتبه از هواي فرحزاد مصفي‌تر است! تو چنان مقام و منزلتي داري كه مردم عاشق جيب چاك تو هستند. يعني قيمتت جيب جر مي‌دهد، باقلوا! من در حسرت آن لحظه خواهم سوخت كه سايپا سر در كارخانه‌اش بيلبورد بزند «اين ور پرايد اوفينا/ اون ور پرايد اوفينا».

اي تراول چك متحرك، ‌اي هر دور لاستيك تو شيش ماه كار كردن من، ‌اي كه ديروز در حد غضنفر بودي و امروز اما يك پا «ارزو» شدي. همينطور كه در خيابان‌ها حركت مي‌كني و از مردم دل مي‌بري به جان مسوولان با بالا گرفتن برف پاك‌كن‌هايت دعا كن. آنها و فقط آنها چنان در حوزه اقتصاد كيمياگري بلد بودند، كه توانستند نه مس، كه لگني مانند تو را طلا كنند؛ طلاي هجده عيار! باز من نمي‌دانم چرا اين مردم ناسپاس از مسوولان انتقاد مي‌كنند. قيمت پرايد امروز، قيمت زانتياي يك سال پيش است. آيا اين امر به راحتي به دست مي‌آيد؟ اين دوستان ناممكن‌ها را براي ما ممكن كرده‌اند. ‌اي الهي آخ و همينطور بچه‌ها متشكريم از بيخ.


باز نشر فراموش نشه


دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 17:53
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
حس همیشه داشتنه
نه عشق و دلبستگیه
نه قصه گسستنه
نه حرف پیوستگیه

عادت و عشق و عاطفه
هر چه لغت تو عالمه
برای حس من و تو
یه اسم گنگ و مبهمه

تو این روزای بی کسی
اگه به دادم نرسی
یه روز می یای که دیر شده
نمونده از من نفسی

خواستن تو برای من
فراتر از روح و تنه
راز همیشگی شدن
همیشه از تو گفتنه

اگر تو مهلتم بدی
مهلت مرگو نمی خوام
با تو به قصه می رسم
همراه لحظه ها می یام

همیشه عاجز کلام
از گفتن معنی نام
هیچ عاشقی عاشقی رو
یاد نگرفته از کتاب
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 13:41
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
از لحظه ای که چشم باز میکنم
کار شروع میشود
نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن
قلب … چشم … گوش …
مبادا ذره ای
از عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 00:22
+5
be to che???!!
be to che???!!

يكي بود يكي نبود زير اين گنبد گردون و كبود يه قصه مثل تموم قصه هاي نا تموم دنيا بود

قصه اي كه اولش شروع ميشد با يك نگاه

يه طرف نگاه پاك و ديگري پر از گناه

يه دلي بود كه كسي اونو نبرد

به كسي دل نمي بست و از كسي گول نمي خورد


اما روزي از روزاي روزگار

يه روز از روزاي آفتابي آفزيدگار

آدم قصه ي ما نگاهي افتاد تو نگاش

يه نفر نشسته بود عاشق و واله سر راش

يه نفر كه گفت بهش دوسش داره خيلي زياد

يه نفر كه گفت به جر اون ديگه هيچي نمي خواد

يه نفر كه توي چشماش پر از اشك بي كسي بود

يه نفر كه توي حرفاش غم بي هم نفسي بود

آدم قصه ي ما،حرفهاي اونو شنيد

تو يه چشم به هم زدن خودشو آواره ديد

ديد كه بي اون نفسي توي تنش نيست

ديد اميدي واسه زنده موندنش نيست

يه روزي قفل زبونشو شكستو يه گناه كرد

گفت كه من "دوست دارم"

اما خيلـــــــــــــــي اشتباه كرد

آخه يار بي وفاش

كه نبود عشق تو صداش

گفت مگه جدي گرفتي حرفامو؟

تو به دل گرفتي اون دروغامو؟

ديگه اين كارو نكن،ديگه هيچ دروغي رو باور نكن!

عاشق قصه ي ما توي اين لحظه شكست

صداي شكستنش تو دل ابرا نشست

باورش نمي شد اين جدايي و دربدري

باورش نمي شد اين شكست و بي ياوري رو

زير رگبار جدايي شد يه پروانه ي خسته

شد يه پروانه تنها كه پرش به گل نشسته

اين شعر رو تقديم ميكنم به اون دختر خانم ها و آقا پسر هاي گلي كه يادشون بمونه كه همينجوري به كسي نگن:

"دوستت دارم"
5 دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 15:28
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ