♥ نگار ♥
گاهی وقتا...
بعد از یک اتفاق...
مثل یه بیمار تصادفی...
اونقد داغی که نمی فهمی چه ضربه ای خوردی...
چقدر دلت شکسته...
چقدر ضعیف شدی...
چقدر هر لحظه امکان داره زانوهات خم شه و بیفتی...
فقط وقتی میفهمی
که یهو بی دلیل صدای گریه ات پر میشه تو فضای تنهاییت...
همین!
بعد از یک اتفاق...
مثل یه بیمار تصادفی...
اونقد داغی که نمی فهمی چه ضربه ای خوردی...
چقدر دلت شکسته...
چقدر ضعیف شدی...
چقدر هر لحظه امکان داره زانوهات خم شه و بیفتی...
فقط وقتی میفهمی
که یهو بی دلیل صدای گریه ات پر میشه تو فضای تنهاییت...
همین!