یافتن پست: #لک

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

همچنان باران



همچنان آرامش چشمان معصومت



همچنان احساس «یک جور عجیبی دوستت دارم»



..



من پر از فریاد خاموشم



رعد و برقی در گلویم خواب می‌بیند



آستینم بندری از ابرهای نابسامان است.



..



لااقل پیغامی از دریا



لااقل احساسی از جنگل



لااقل گاهی برایم بوسه‌ای بنویس.



..



با چه تعبیری مرا مأنوس خواهی شد



با چه تفسیری ترا همسایه باید بود



واژگانم را چه احساسی بیاموزم؟



..



ماه، اهلی کرده مردم را



شهر، از هر چارسو امن است



خواب در پلک من احساس غریبی می‌کند امشب


دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 19:26
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کتیبه پیدا نکردم برات COPY/PASTE کنم!
خودت تو کامنت همینجور الکی بخند:|
^__^:D
خوب چیکار کنم:|:|
:)))))))))))))))))))))))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 20:50
+3
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
سلام حاجی....
شنیدم حاج خانم برای چندمین بار دلش هوس طواف کعبه کرد شما هم از خدا خواسته لبیک گفتی...
مکه خوش گذشت ؟
... خدایت خوب بود...
دینت کامل شد، سنگ هایت را به شیطان زدی؟!
حاجی سوغاتی هایت بوی ندامت می دهند؟!
حاجی، لباست از جنس اعلاست؟ حاجی عجب دمپایی سفیدی؟!
سفر چطور بود حاجی..؟؟ خوش گذشت....؟؟
شنیدم حاج خانم بسیار ولخرجی کرده و چند النگو و سینه ریز گرانخریده....
حاجی جان خبر داری آقا رضا همین همسایه چند خانه بالاتر.... کلیه اش را فروخته تا برای دخترش جهاز بخرد...؟؟؟
دخترش 3 سال است مراسمش هرماه عقب افتاده.... طفلکی ها هفته قبل بعد از 3 سال مراسم ساده ای گرفتند و ازدواج کردند.
آنها را بی خیال حاجی جان...اصل حالت چطور است...؟؟ شنیدم دیشب شام مفصلی به مهمانها داده ای..... چند کودک گرسنه دم در هی اذیت میکردند !!!!!
و غدا میخواستند...آنها را دیدی حاجی...؟؟
حاجی، با این همه ریا، باز هم مکه خوش گذشت ت ت ت ؟!
سرت را درد نیاورم حاجی جان... زیارت قبول....
2 دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 18:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تخت طاقدیس بنایی فراموش شده ..
درمکان مقدسی وبربالای تپه ای در شهری که زمانی به نام شیز«گنجک» نامیده می شد و امروز ما به نام تخت سلیمان می شناسیمش ،بنا شده بود.اکنون فقط ویرانه ای با وقار است.بنایی که از سال 618 میلادی توسط خسروپرویز ساخته شد.این بنا فقط 10 سال فرصت داشت تا درقصه ها و آثار مفرغی جاودان شودبنایی که به خاطر هزینه گزافش ، تجهیزات افسانه ای واشراف چشمگیرش بردامنه های اطراف ،توجه سراسر جهان را به خود جلب کرد.هزینه این ساختمان مانند طاق کسری معرف بخشی از ثروت فراوان مملکت بود
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 16:11
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلــــــــــــــــم

یک مزرعه می خواهد

یک تو

یک من

و گندم زاری طلایی رنگ

 که هوایش آکنده از عطر تو باشد Remove Link
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 12:24
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎس ﺑﮕﯽ : ﺑﻪ ﺷﺨﺼﯿﺘﺖ ﺗﺎﻓــﺖ ﺑﺰﻥ ﺑﻠﮑﻪ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﻪ ! تــو رو چــه بـه بـا مــن بـودن ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 16:28
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥






پرندگان پشت بام را دوست دارم

دانه‌هایی را که هر روز برایشان می‌ریزم


در میان آن‌ها

یک پرنده‌ی بی‌معرفت هست

که می‌دانم روزی به آسمان خواهد رفت

و برنمی گردد.

من او را بیشتر دوست دارم....


گروس عبدالملکیان


دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 13:19
+6
محمدحسین بیت حردان
محمدحسین بیت حردان
سلام علکیم بردوستان
اول سلام می کنم به خواهرم نگار خانم وبعد بر دوستم محمد مهدی  امید وارم که حالت خوب باشد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 12:15
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه تی شرت خریدم رفتم این چاپ فلکسی ها دادم روش بنویسن «از من نپرسید کِی درسم تموم می شه»
تو مهمونی های خانوادگی می پوشم اعصابم خیلی آروم شده!


دیدگاه  •   •   •  1392/08/22 - 18:11
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



الکترون نه تنها صاحب شعور است، بلکه هستی پیچیده ای نیز دارد و بسیار دور از آن تلقی و برداشت رایجی است که الکترون را نقطه ای ساده و بی ساختار می انگارد.
فیزیک سنتی چنین می پندارد که الکترون به مانند یک کشتی بی اختیار است که دستخوش امواج اقیانوس کوانتومی است.اما در واقع الکترون شبیه یک کشتی است که توسط یک ناخدای هوشمند هدایت می شود و امواج کوانتومی در حکم امواج راداری هستند که ناخدا را راهنمایی می کنند.یک موج کوانتومی برای الکترون اطلاعاتی از محیطش فراهم می کند تا الکترون بتواند برای حرکت از آن بهره برد




دیدگاه  •   •   •  1392/08/21 - 18:23
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ