یافتن پست: #ماشین

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اعتراف میکنم دیروز تنهایی با ماشین رفتم نون بخرم ، نون رو خریدم
اومدم سمت شاگرد نشستم
یکی دو نفر فهمیدن جریانو ! منم خواستم خیلی دیگه ضایع نشه
الکی داشبورد ماشین رو باز کردم و بستم
رفتم نشستم پشت فرمون و سریع محل رو ترک کردم !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:26
+5
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دختری که 90 دقیقه در ماشین لباسشویی شسته شد!!


2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 21:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پشت یه ماشین نوشته بود سبقت می گیری بگیر ولی دیگه قیافه نگیر!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 13:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پیدا کردن کارت شارژ ایرانسل تو جیب مرد متاهلی که
خط همراه اول داره ؛ حکمش برای زنش مثل داشتن
ده کیلو تریاکه تو ماشین یه قاچاقچی
چیزی در حد اعدام در ملا عام
دیدگاه  •   •   •  1392/10/16 - 20:00
+1
AmirAli
AmirAli
مردی از اینکه زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه میکرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چندتا خیابان آنطرف تر ول کرد ولی تا رسید به خانه، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود.

بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دورافتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت آخرشب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه‌ی کره خر، خونه هست؟
زنش گفت: آره

مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/16 - 18:14
+2
Neda-Banoo
Neda-Banoo
طرف میوفته دنبال یه دختر همینطور که پشت سرش میرفته میگه :من خونه دارم ماشین دارم پول دار م... یهو دختره بر میگرده نگاش میکنه طرف میبینه خیلی دختره زشته میگه :همه رو فروختم.... {-18-}
دیدگاه  •   •   •  1392/10/16 - 16:42
+5
xroyal54
xroyal54

مـاﻣـﺎﻥ ﮐه ﺷــــﺪﻡ

ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﻡ ﯾﻪ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﻭ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ:

ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﺏ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻨﻪ ﺟﺎﯾﯿﺰﺵ ﻣﺎﺷﯿﻨه .. !

ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﻣﺴﺆﻝ ﻋﺮﻭﺳﮑﯿﻪ که ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺎﺣﺒﺶ

ﺷﺪﻩ

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﻪ....

ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﻣﺴﺆﻝ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑش باﺷﻪ،

به پای انتخابش بمونه...

ﺁﺧﻪ ﺩﻭست ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺑﺸﻪ!!!

ﺍﮔﻪ مثلﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ بشه ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺨﺮﻩ،

ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮﻩ ﺟﺎﯾﯿﺰﺵ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻋﺮﻭﺳک باشه

که ﯾﮑﯽ براش ﺑﺨﻨﺪﻩ ،،،

ﯾﮑﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻪ ،،،

ﯾﮑﯽ برقصه ،،،

یکی... !!!...

ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻠﺪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯﺵ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﮐﻨﻪ!

ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﺍﮔﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩ ﺳﺮ ﻗﻮﻟﺶ ﺑﻤﻮﻧﻪ،،

ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﯾﺎ ﯾﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﻧﮑﻨﻪ ﯾﺎ ﺗﺮﺳﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺟﺎ نزنه ...

ﺧﻼﺻﻪ ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﻪ√

ﻧﻪ ﻧﺎﻣـــــــــﺮﺩ !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/13 - 21:35
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یک ایرانی در فرانسه مشغول رانندگی در اتوبان بوده و ناگهان متوجه میشه که خروجی مورد نظرش رو رد کرده…

به عادت ایرانی ها، میزنه رو ترمز و با دنده عقب،شروع میکنه به برگشتن!

اما در همین حال با یه ماشین دیگه تصادف میکنه…

پلیس میاد و اول با راننده ی فرانسوی صحبت میکنه و بعد میاد سراغ ایرانیه و بهش میگه:ما باید اون آقا رو بازداشت کنیم، ایشون اونقدر مسته که فکر میکنه شما تو اتوبان داشتی دنده عقب میرفتی!

دیدگاه  •   •   •  1392/10/13 - 19:38
+3
ramak amjad
ramak amjad
یادش بخیر....

یادش بخیر، بچگی و آدمهایی که رو ترکبند دوچرخه شان جعبه ای می بستند، سوت زنان
مسیر رو طی می کردند ،آنقدر شاد بودند که انگار همه چیز دارند ............اما حالا چی؟
تو ماشین مدلنیگ نشسته اند و پشت چراغ قرمز بیدار ،خوابیده اند. راستی چرا مردم
دارنده بی سوت شدند؟دلم تنگه برا یه سوت بی قیدی................
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 23:51
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ