یافتن پست: #مامان

حمید
حمید
در SMS
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم
یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد
نگاش کرد و زد زیر خنده!!!
گفت: میدونی این چیه؟
اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰شد بدم بهت
حیف واقعا!!! خاک تو سرت !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 12:53
+1
نیوشا
نیوشا
هروقت مامانم با سوال "این چیه؟؟؟" بهم نزدیك میشه،تا بِهم برسه ٢-٣ بار سكته میزنم !{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 01:48
+4
ronak
ronak
من نی نی کوچولو... تنهام مامانم رفت یهو....راستی آب داره کم کم داغ میشه....
آی لاویو نمکدون.....
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 15:56
+4
ronak
ronak
تو ۳ سالگی : " مامان ، بابا عاشقتونم"

تو ۱۰ سالگی : " ولم کنین "

تو ۱۶ سالگی : " مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
... ... ...
تو ۱۸ سالگی : " باید از این خونه بزنم بیرون"

تو ۲۵ سالگی : " حق با شما بود"

تو ۳۰ سالگی : "میخوام برم خونه پدر و مادرم "

تو ۵۰ سالگی : " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"

تو ۷۰ هفتاد سالگی : " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ...!

بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 15:35
+5
ali
ali
تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صداي خفن.مامان اومده ميگه چيزي شکوندي؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شيشه ي نازک تنهايي دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنين
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 00:44
+1
poria
poria
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم
یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از تویه کارتون درآورد
نگاش کرد...
گفت: میدونی این چیه؟
اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰شد بدم بهت
حیف واقعا!!!
خاک تو سرت !!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 20:27
+2
poria
poria
میگن تو بهشت نیم ساعت که درس خوندی مامانت میاد با یه لیوان چایی و یه کیک شکلاتی میگه عزیزم خسته شدی دیگه بسه برو فیسبوکت رو چک کن…
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 20:06
+5
poria
poria
مامانه به بچش میگه میدونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو کشیدی. بچه هه میگه: آره ولی لگدی که زدم تو شکمش ابتکار خودم بود!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 19:57
+3
سحر
سحر
یکی یه اسمی بگه که با د شروع شه نفر بعدی اسمی بگه که با اخر حرف نفر قبلی شروع شه ؟ اول خودم میگم ؟ داود
43 دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 19:11
+6
ebrahim
ebrahim
شب میام خونه به مامانم مـیگم : مامان بالاخره دختر رویاهامو دیدم! با تعجب میگه: امروز؟ میگم : پـَـــ نــه پـَـــ فردا ، فقط خـواستم زودتر بگم خوشحالت کرده باشم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 13:37
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ