ashkan
دختر : بابا میتونم برم پیش دوستم درس بخونم ؟ بابا : نه نمیشه . . . برو اتاقت درس بخون دختر : چرا آخه بابا ؟ پدر : واسه این که سالها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه
ebrahim
مامانم زنگ زده میگه شام چی دوست داری بپزم؟ میگم فرق نمیکنه هرچی میخوای بپز، میگه من چیزی به ذهنم نمی رسه تو بگو.. میگم باشه زرشک پلو با مرغ بزار, میگه آخه ماکارونی پختم....... یه همچین مادر و پسری هستیم...
ronak
نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟ بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم (واحد نفوذی پ نه پ)
ronak
به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟ تا اومدم بگم پـَـ ….زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم
ronak
میخوام مسواک بزنم مامانم می پرسه میخوای مسواک بزنی؟؟ میگم بله مامان جون.. میگه خمیر دندونم روش میزنی؟؟ میگم بله مامان جان.. میگه خاک تو سرت این همه موقعیت پ ن پ درست کردم واست استفاده نکردی منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون
mahdi
در یخچالو باز میکنم دنبال غذا میگردم مامانم میگه گشنته؟ پـَـــ نــه پـَـــ اومدم ببینم کی هی چراغ این تورو خاموش و روشن میکنه....
ashkan
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد نگاش کرد و زد زیر خنده!!! گفت: میدونی این چیه؟ اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰ شد بدم بهت حیف واقعا!!! خاک تو سرت