یافتن پست: #مامان

محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
بدو بدو اومدم خونه،دارم میرم سمت دستشویی،مامانم میگه دستشویی داری؟!میگم: پـَـــ نــه پـَـــ سوسکه بهم اس ام اس داده "دارم خفه میشم" دارم میرم نجاتش بدم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 16:52
+1
pooriya jooon
pooriya jooon
تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنيا اومده به دستيار ميگم چاقو رو بده ميگه ميخواي بند نافو ببري؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ ميخوام رقص چاقو كنم از مامان بچه شاباش بگيرم!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 16:07
+1
pooriya jooon
pooriya jooon
يه زن نداريم كه هر روز پاميشه ميز صبحانه اماده باشه 2.يه زن نداريم لباسامون رو اتو بزنه 3.يه زن نداريم غصه ي چك فردامون رو بخوره 4. يه زن نداريم واسه وام خونه طلاهاش رو بفروشه 5.يه زن نداريم وقتي ميريم خونه ي مامانش برامون سفره بندازه بيا و ببين 6.يه زن نداريم وقتي مياد خونه ي مامانينا همش سر پا باشه 7.يه زن نداريم واسمون هفت رنگ ارايش كنه 8.يه زن نداريم تا ما نيايم شام نمي خوره 9.يه زن نداريم وقتي مريضيم پاشويمون كنه تا صبح هم بالا سرمون دعا كنه 10يه زن نداريم تا چهلش نشده بريم يه زنه ديگه بگيريم 11.يه زن نداريم درد زايمان بكشه بد ما بگيم دختره؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟ 12.يه زن نداريم ندونيم چه طور بچه بزرگ شد و بي خوابي بكشه 13.يه زن نداريم غر بزنيم اين چيه ناهار درست كردي؟ 14يه زن نداريم هم بيرون كار كنه هم تو خونه اخرشم بگيم اقساط اين ماه و تو بده 15.يه زن نداريم با ما تيتيشي حرف بزنه نكنه تومونمون دوتا بشه 16.يه زن نداريم تكه كلامش باشه خدا ساييه تورو از سرم كم نكنه 16.يه زن نداريم خونرو بكنه دسته گل 17.يه زن نداريم ارث باباش بهمون برسه 18.يه زن نداريم تا از سر كار مياييم كتمونو از رو شونهام
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 15:50
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
بردم داداشم رو رسوندم کلاس،برگشتم ... مامانم میگه رسوندیش؟ پـَـــ نــه پـَـــ انداختمش تو چاه اینم پیرهنشه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:59
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
داشتم میرفتم بیرون گفتم خداحافظ مامانم گفت میری بیرون گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ دارم میام تو.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:58
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
به مامانم میگم من میرم کارواش، میگه ماشینم میبری؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارم میرم اونجا دوش بگیرم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:45
+1
aB'Bas S
aB'Bas S
مامان، اجازه هست ابروهامو بر دارم ؟…………نه مامان، اجازه هست موهامو زیتونی کنم ؟…………نه مامان، اجازه هست تونیک صورتی بپوشم ؟…………نه … مامان، اجازه هست مثل باربی آرایش کنم ؟…………نه مامااااان یعنی چی که همش میگی نه…. من ۱۸ سالم شده ها . . . . . . . -مامان: اَاّه حمید، خفه میشی؟یا خفت کنم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 23:31
+3
omid
omid
بچه:مامان اون آقاروببین کچله!!!! مامان: هیس…میفهمه بچه: اه…مگه تا حالا نفهمیده
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 20:40
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
سلامتی بچه های قدیم که با ذغال برا خودشون سیبیل میزاشتن که شبیه باباشون بشن نه بچه هایی که الان میرن ابرو هاشونو بر میدارن تا شبیه مامانشون بشن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 01:24
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
[!] چتر باز بوده میره برای مسابقه همه میپرن نوبتش میشه آخرین نفر مربیه بهش میگه حسن بپر میگه نمیپرم میگه چرا؟ میگه دیشب مامانم خواب دیده موقع پرش چترم باز نمیشه میگه خوب بیا چتر منو بگیر بپر ، چتر مربیشو میگیره و میپره باز میشه با خیال راحت که میومده پایین میبینه یه نفر با سرعت نور از بغلش رد شده و داره میگه حسن [!]ووووووووو
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 01:02
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ