یافتن پست: #مرا

ronak
ronak
خــــــــــدایا

خواستم بگویم تــنهایم
اما
نـــــــــــگاه خندانت، مرا شــرمگین کرد
چه کسی بـــــــــــــــهتر از تو ..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 12:57
+3
ronak
ronak
.... و جواب زن :{-11-}

به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجت آفرید !

برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !

مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !

به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید

تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !

وزیر و وکیل و رئیس­ ات نمود مرا خانه­ داری خفن آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید !

برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید

به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 12:48
+2
ronak
ronak
..... رجز خوانی مرد{-39-}

به‌ نام خداوند مرد آ فرین که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست نه کار پزشک و پروتز، همین!

نداده مرا عشوه و مکر و ناز نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌درخت و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایش‌ات نشسته مداوم تو را در کمین!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 12:44
+3
Behdad
Behdad
گاهی با خودم فکر می کردم بد ترین اتفاقی که برای کسی میتونه بیفته چیه که از اون بدتر دیگه نباشه؟

بی کاری ، بی پولی ، اعتیاد ، فقر ، نداری ، بدهکاری ، ورشکستگی ؟

بیماری، بستری شدن ، عمل جراحی و مریضی لاعلاج ؟

جنگ ، انفجار، تصادف،سوختن ، غرق شدن، سقوط از بلندی و قطع عضو ؟

سیل ،صاعقه ، آتش فشان ،زلزله و زیر آوار موندن؟

مرگ دوستان و عزیزان در جوانی و بی کسی؟

گرسنگی ، تشنگی ، دربه دری، تنهایی و غربت؟

دروغ ، فحش و دشنام شنیدن ، تهمت خوردن و بدنامی به ناحقی؟

خیانت ، جنایت، نامردی، دزدی و راهزنی دیدن؟

فراموش شدن، اسارت، زندانی شدن و ...

کمی که فکر می کنم می بینم ؛ همه اینها اتفاقاتی است که در زندگی هر کسی ممکن است پیش بیاید چیز دور از ذهنی نیست . بسیاری از اون ها جزوه زندگی ما هستند .من حاضرم همه را با هم داشته باشم ولی دوست نمک نشناس و بی معرفت ،بی شخصیت و پست صفت، مکار و حیله گر، نقش باز و هنرپیشه، بی مرام و نامرد نداشته باشم .
آخرین ویرایش توسط BEHDAD در [1390/12/26 - 11:40]
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 11:39
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
عاشقتونم حتی اگر مرا مزاحم بدانید
محبتم را افشانده ام چه بخواهید چه نخواهید گردش شما را میگیرد
خدانگهدارتون{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 02:41
+15
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
داف هــای محتـــرم :چنانچه به معجزه اعتقادی ندارید مــَن از پشـتِ هميـن تـريبــون اعلام میکنم میتــوانــم %90 زیبـــایـــی شمـــا را بــا یـــک دستــمــالِ مــرطـوب پــاک کنـــم!!!!{-16-}
{-18-}
40 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 01:07
+5
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
نشستم....خسته شدم....دیگر قایق نمیسازم...پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد باشد....وقتی از تو خبری نیست....قایق میخواهم چه کار....مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است......!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 00:57
+5
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
چمدانم را گوشه اتاق می گذارم تو را گوشه ی قلبمفاشک را گوشه ی چشمم،امید را در گاو صندوق گذاشته ام مراقبش باش!

دلم روی گاز است....

بوی سوختنی می آید هود را روشن کن!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 00:19
+11
benyamin
benyamin
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما بخوري متوجه خواهی شد اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت باران لعنتی! - این است معنی مادر-
BE EFTEKHARE HAME MADARAA....
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 23:42
+2
aB'Bas S
aB'Bas S
در Romantic
تو از شهر غریبه بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشتای دور و جاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی
تو از راه میرسی پر از گرد و غبار
تموم انتظار میاد همرات بهار
چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت
چه خوبه پاک کنم غبارو از تنت

غریب آشنا دوست دارم بیا
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 22:48
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ