یافتن پست: #مرا

Danial
Danial
افسوس که زندگی فقط بازی بود

تقدیر خودش به مردنم راضی بود

در محکمه ی عدل،عدالت گم شد

آنکس که مرا کشت،خودش قاضی بود
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 22:05
+2
maryam
maryam
سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود

بپرس چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟

.

.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:51
+7
گرگ
گفت دانایی: که گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور و بازو چارۀ این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک

و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می نماید، گرگ هست!
و آن که با گرگش مدارا می کند،
خلق و خوی گرگ پیدا می کند.
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را میدرند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
این که انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند؛
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟

(فریدون [!])
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 12:51]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:11
+8
sasan pool
sasan pool
از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست


من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست


غمدیده ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست


در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

مانند کویری که در آن قافله ای نیست


می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست


شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 18:32
+2
ali rad
ali rad
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سرسره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 18:30
mah3a
mah3a
خداوندا ببخش مرا برای

گناهانی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 17:47
+3
mah3a
mah3a
من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم... نام مرا گذاشتند "با جنبه" بی انکه بدانند : خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 17:20
+5
Alireza
Alireza
ادبیات واژه زن در تاریخچه تمدن بشریت (طنز)

زنبق: در کتیبه های تخت جمشید به صورت زنبوق به کاربرده شده است – زن بوق – زن نفهم.

زنبور: در مصر باستان به زنی که دارای موهای بور و طلایی بوده با نام زنبور یاد شده است.

زنبیل: نیروی امنیتی اجتماعات زنانه – زنی که با بیل دفاع می کند – زن بیل به دست – گاهی در معانی زن کشاورز نیز آمده است.

زنجان: زن خوب – زن نایاب – سرور – همان زن است به شیوه صمیمانه – چیزی که همه مردها مجبورند بگویند.

زنجیر: زنی که مثل جیرجیرک همیشه صدا میکند – زن جیرجیرک صفت.

زنخدان (به فتح ز): زن خندان – زنی که همیشه و در همه حال می خندد.

زندان (به فتح ز): محل اجتماعات بانوان (محل تجمع جنس مؤنث) – عموماً ردیف اول کلاس.

زندان بان (به فتح ز): مرد جاهل – مردی که از زنان دانا مراقبت می کند.

زندانی (به فتح ز): (زن + دانی) زن دانا – به دلیل کمبود این نسل از زن اطلاعات زیادی از آن نداریم.

زنگوله: زنی که به راحتی گول میخورد – یا زنی که به راحتی مردی را گول می زند.

زننده: زن یک دنده – زن لجباز – زنی که روی حرف خود پافشاری می کند.

زنهار: زن حار – زن وحشی – زن زبون نفهم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 17:12
+6
maryam
maryam
این تو نیستی
که مرا از یاد برده ای
این منم
که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشی نیست....

صحبت از لیاقت است .... !
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 15:43
+4
maryam
maryam
در Romantic
یک مترسک خریده ام! عطر همیشگی ات را به تنش زده ام. درست مثل توست. فقط اینکه روزی هزار بار مرا از رفتنش نمی ترساند…
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 15:29
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ