یافتن پست: #مرا

مهسا
مهسا
کارت عروسی غضنفر : شروع مراسم از ساعت ۶ تا هر وقت که دعوا شد !{-11-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 01:34
+2
عسل ایرانی
عسل ایرانی
از کسانیکه با من میمانند سپاسگزارم آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان میدهند ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشکرم آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 01:08
+7
gamer
gamer
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم تولدت مبارک...!
پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت، ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 23:47
+2
ronak
ronak
بزرگراهی در آبادان{-28-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 22:28
+3
مهسا
مهسا
می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم ، پروردگارا. به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 19:36
+3
مهسا
مهسا
تو برو پیچک من ، فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن ، رو پیشانی من چیزی نیست ، غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:25
+3
sasan pool
sasan pool
نمي رنجم اگر باور نداري عشق نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری صدایی از صدای عشق خوش تر نیست حافظ گفت اگر چه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال و لی این کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزل های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی تو را کنار خود احساس میکنم اما چقدر دلخوشی خواب ها کم است خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بهار کم است.{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 17:57
-1
مهسا
مهسا
همه مرا ... به خنده های باصدا می شناسند ؛... این بالش بیچاره ، به گریه های بی صدا !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 17:46
+2
ronak
ronak
داشت مرا ترک میکرد گفت اگر نامهربان بودیم ورفتیم اگر بار گران بودیم ورفتیم گفتم .. اینهارا نگو گفت چه بگویم گفتم بگو بادیگران بودیم رفتیم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 16:49
+3
rAmin
rAmin
شعر طنز شاعر زن میگه : به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید خدایی که اول تو را از گل و بعداً مرا از خشت آفرید! برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید! مرا شکل طاووس کرد و تو را شبیه بز و کرگدن آفرید! به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید تو را روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید! وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن! آفرید برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره، پری، نسترن آفرید برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید! برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید پاسخ شاعر مرد: به ‌نام خداوند مردآفرین که بر حسن صنعش هزار آفرین خدایی که از گِل مرا خلق کرد چنین عاقل و بالغ و نازنین خدایی که مردی چو من آفرید و شد نام وی احسن‌الخالقین پس از آفرینش به من هدیه داد مکانی درون بهشت برین خدایی که از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازی به لاک، همچنین رژ و ریمل و خط چشم و کرم ت{-20-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 15:42
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ