یافتن پست: #مرا

*elnaz* *
*elnaz* *

حــرف مرا



تنها از خــودم بشنو . . .

بگذار تمام كــلاغ ها، از حسودي بميرند

دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 22:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







تمام دنیا هم که بروند...

تمام دنیا هم که نباشند..

تمام دنیا هم که مرا نخواهند...

تمام دنیا هم که آوار شود بر سرم...
تمام دنیا هم که دل خراب مرا خرابتر کنند...
تو هستی...
آغوش تو باشد، بوسه‌‌های تو باشد؛ همین برای یک عمر زندگی‌ کافیست!






دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 21:37
+3
محمد
محمد

او مرا میخواست،
اما نمیدانست پشت این چهره آرام ،
دنیای غم ومشکلاتی است که فکر کردن به خودم را گرفته بود ،
چه برسد به دوست داشتنت خواهان من ...!

دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 18:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


مواظب پسرم باشین من برمن دانشگاه

2 دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 10:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نام تو مرا همیشه مست میکند!
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهای ناب...




دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 18:08
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گاهی آنچنان دلتنگت میشوم

که تمام عاشقانه های دنیا نیز

این دل بیقرار را آرام نمیکند

آن لحظه باید فقط تو باشی

و من

خیره شوم در دریای چشمانت

به آتش بکشم تمام آرامشت را

با دستانم زنجیری بسازم برگردنت

و با بوسه ای بدوزم لبانت را

باشد که دیگر مرا دلتنگ خودت نکنی...!!





دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 18:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حس نوشتن دارم و یک دنیا حرف

اما این بار واژه ها حقیرند برای بیان فریاد دلم

پس : سکوت خواهم کرد شاید وجدان تقدیرم به درد بیاید

فقط شنیدنی ترین و خواندنی ترینش آخرش است

وآخر نوشته من این شد :

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید و می کوبد

اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید

این منم
دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 12:00
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آهای روزگار

به باران بلایت بگو لَختی امانم دهد

زخم تازه احتیاج نیست

کهنه زخم هایت مرا به رقص می آورند هنوز

تو فقط کافیست تنوع حرکاتم را ببینی

و لذتت را بِبَری

دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 11:52
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از فامیلا فوت کرده بود!
سر مراسمِ خاکسپاری بودیم
که یکی دیگه از فامیلا همین جوری که داشت گریه میکرد
یهو گفت سابقه نداشت ابراهیم بمیره :|
دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 21:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﺮﮐﯽ ﺗﻮ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺘﻤﻢ ﮔﻔﺖ

ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺩﺵ، ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ

ﺑﺎ ﻟﺒﻪ ﯼ ﺳﯿﻨﯽ ﺣﻠﻮﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﮑﻮﺑﻦ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ

ﺗﺎ ﺍﻭﻧﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ !!!

ﻭﺍﻻ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ
دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 20:39
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ