پاتوق دانشجویان ایران - جستجو در پست ها

roya

در دنیای من تنها کسی که لبخند مرا خواست"عکاس" بود!!
او هم پولش را گرفت....

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 21:18

گاهی دلم می خواهد

وحشــیانه غرورت را

پاره کنم!

قلب ترا

در مشتم بگیرم

و بفـشارم

تا حال مرا لحظه ایی بفهمی…!

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 20:08

fereshte

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟ گفت: چهار اصل 1-دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم 2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم 3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم 4-دانستم که پایان کار من مرگ است پس مهیا شدم

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 14:07

در اعترافای باحال

این پسرایی که فقط با یه نفر میپرن

اینا پول ندارن هزینه چن نفرو بدن وگرنه عمرا با یه نفر میپریدن

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 12:57

+2

mary jun

من " کوهی " از دردم
بیا مرا در آغوش بگیر
بگذار تمام غم هایم در عظمت آغوشت " کاه " شود ....!

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 12:20

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست ....مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 12:18

mary jun

می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوشت بگیری ک حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این
لحظه عبور کنند؟
و من ب اندازه ی تمام روز های کم بودنت تو را ببویم و در این زمان متوقف
سالها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فردا ها؟

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 11:37

mary jun

انتظار شش حرف و چهار نقطه
کلمه کوتاهیست اما سالها طول خواهد کشید تا بفهمی یعنی چ ...
         کاش منتظرت نبودم
                                      کاش میشد گفت:
                                                                        "یادت مرا فراموش   "

دیدگاه •

•

• 1393/01/4 - 11:00