یافتن پست: #مرد

korosh
korosh

دوباره فنایی دوباره دربی / همه چی آرومه!


پرسپولیس نیوز : محمد فنایی همچنان اعتقادی به پنالتی در دربی ندارد.


عادل فردوسی پور بار دیگر محمد فنایی را به عنوان کارشناس داوری دربی انتخاب کرد. کارشناسی که با قضاوت های فصل گذشته اش در خصوص مسائل داوری دربی حاشیه های فراوانی ایجاد کرد ، مسابقه ای که در آن سه صحنه مشکوک پرسپولیس درون محوطه جریمه استقلال به نمایش در آمد و فنایی در هیچ کدام اعتقادی به پنالتی نداشت.


 


این بار هم فنایی در برنامه نود پس از دربی به عنوان کارشناس داوری دعوت شد و جالب است در صحنه هایی به مراتب عادی تر در مسابقه های سپاهان - راه آهن و فجرسپاسی - داماش اعتقاد داشت داور باید پنالتی اعلام می کرد اما هنگام تحلیل بازی پرسپولیس و استقلال معتقد بود زمین خوردن بازیکن پرسپولیس با تنه پژمان منتظری طبیعی بوده و خطایی رخ نداده.


 


فنایی در خصوص خطاهای شدید امیرحسین صادقی و نکونام روی صادقیان و خلعتبری که منجر به مصدومیت این بازیکنان شد هم اعتقادی به جریمه بازیکنان حتی با کارت زرد نداشت.


 


این کارشناس داوری معتقد بود یک بازیکن از پرسپولیس و یک بازیکن از استقلال باید به دلیل تکل خشن از بازی اخراج می شدند. همچنین پس از تکرار پخش صحنه های فنایی بار دیگر لگد شدید نکونام روی صورت خلعتبری را دید و این بار معتقد بود این بازیکن نباید به عنوان مرد اخلاق دربی انتخاب می شد اما همچنان عمدی در کارش نبود و خطایی رخ نداد.


 


فنایی در خصوص اظهارات دایی که گفته داور می خواست بازی را در بیاورد : انتخاب فغانی انتخاب بسیار خوبی بود چراکه رفتن وی به جام جهانی می تواند برای مملکت ما افتخارآفرین باشد. البته فغانی شانس آورد در محوطه های جریمه اتفاقی رخ نداد.


 


جالب این جاست در این برنامه صحنه سرنگونی پیام صادقیان درون محوطه جریمه استقلال اصلا به تصویر کشیده نشد! در حالی که این برخورد در جریان خلاصه بازی در همین برنامه نود پخش شده بود.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 13:05
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: «می گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.»خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز می خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.»کودک ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟»خداوند او را نوازش کرد و گفت: «فرشته تو، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.»کودک با ناراحتی گفت: «وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟»اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.»کودک سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟»- «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.»کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم، ناراحت خواهم بود.»خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.»در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.»خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:«نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کن

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:12
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
در این ترانه سوزی و

در این غزل شکستگی

طلوع کن طلوع کن

بر این ستاره مردگی

که از تو تازه می شود

این خلوت سر خورده گی

طلوع کن طلوع کن

که بودنم تازه کنی

دست مرا بگیریو

با بوسه اندازه کنی

طلوع کن طلوع کن

ایینه پر می شود

از جوانیه خاطره ها

تن تو و شرم منو

خاموشیه حنجره ها

اشاره کن که من به تو

به یک اشاره می رسم

رنگین کمان من تویی

که به ستاره می رسم

من به تو شک نمی کنم

طلوع کن طلوع کن

از تو به پایان می رسم

شروع کن شروع کن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:07
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بار دگر نامه ی تو باز شد

مستی ام از نامه ات آغاز شد

نام خدا زیور آن نامه بود

من چه بگویم که چه هنگامه بود

بوسه زدم سطر به سطر تو را

تا که ببویم همه عطر تو را

سطر به سطرش همه دلدادگیست

عطر جوانمردی و و آزادگیست

عطر تو در نامه چها میکند

غارت جان ودل ما میکند

از غم خود جان مرا کاستی

بار دگر حال مرا خواستی

بی تو چه گویم که مرا حال نیست

مرغ دلم بی تو سبکبال نیست

هر چه که خواندم دل تو تنگ بود

حال من و حال تو همرنگ بود

بی تو از این خانه دل شاد رفت

رفتی و بازآمدن از یاد رفت

هر که سر انگشت به در میزند

جان و دلم بهر تو پر میزند

بی تو مرا روز طلایی نبود

فاجعه بود این که جدایی نبود

چون به نگه نقش تو تصویر شد

اشک من از شوق سرازیر شد

اشک کجا گریه ی باران کجا!!!

باده کجا نامه ی یاران کجا!!!

بر سر هر واژه که کاوش کند

عطر تو از نامه تراوش کند

عکس تو و نامه ی تو دیدنیست

بوسه ز نقش لب تو چیدنیست

هر چه نوشتی همه بوی تو داشت

بر دل من مژده ز سوی تو داشت

هر سخنت چون سخن یوسف است

بوی خوش پیرهن یوسف است

من ز غمت خسته ی کنعانی ام

بی تو گرفتار پریشانی ام

مهر تو چون باد بهاری بود

در دل من مهر تو جاری بود

نامه به من عشق سفر می دهد

از سر کوی تو گذر میدهد

نامه ی تو باده ی مرد افکنست

هر سخنت آفت هوش منست

جان و دلم مست جنون می شود

تشنگی ام بر تو فزون میشود

نامه ی تو گر چه خوش و دلکشست

در دل هر واژه گل آتشست

حرف به حرف تو به هرنامه یی

خواندم و دیدم که چه هنگامه یی

نامه ی تو قاصد دنیای عشق

بر دلم آموخت الفبای عشق

هر الفش قد مرا راست کرد

با دل من هر چه دلش خواست کرد

از ب ی تو بوسه گرفتم بسی

نامه نبوسیده به جز من کسی

پ چو نوشتی دل من پر گرفت

آتش عشق تو به دل در گرفت

دال تو بر دل غم دوری نهاد

صاد تو دل را به صبوری نهاد

سین تو سرمایه سود منست

سین همه ی بود و نبود منست

سور و سرورم همه از سین تست

سین اثر سینه ی سیمین تست

شین تو در خاطره شوق آورد

ذال او ما را سر ذوق آورد

لام تو یادیست ز لبهای تو

وان نمکین خنده ی زیبای تو

میم بود شمه یی از موی تو

زانکه معطر بود از بوی تو

نون تو از ناز حکایت کند

های تو از هجر شکایت کند

واو تو پیغام وصال آورد

جان و دل خسته به حال آورد

از سخنت بر تن من جان رسید

حیف که این نامه به پایان رسید

بوسه به امضای تو بگذاشتم

یاد زمانی که تو را داشتم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:03
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بچه بودیم دخترا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مردهای قوی ......
بزرگ شدیم دخترا عاشق مردای قوی شدن و پسرا عاشق عروسکا

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 01:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دستت را بیاور


مردانه و زنانه اش را بی خیال


دست بدهیم به رسم کودکی


قرار است هوای هم را / بی اجازه داشته باشیم ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 20:38
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ 20 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ :ﺩﺍﺍﺍﺵ ﮔﻮﺷﻪ ﺳﯿﺒﯿﻼﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﺪﻟﯽ ﺑﺰﻧﻢ ؟
آرایشگاهای الان : ﻋسیسم ... ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺗﻮﻫﺸﺘﯽ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ﺷﯿﻄﻮﻧﯽ ؟
چند ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﻪ : قولبوﻭﻭﻥ ﺍﻭﻥ ﺷﮑﻞ ﻧﺎﺯﺕ ﺑﺸﻢ جوجویه ﻣﻦ ﻣﯿﮑﺎﭖ ﺧﻠﯿﺠﯽ ﺑﺰﻧﻢ ﯾﺎ ﻻﯾﺖ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ناناززززز ...
.
.
والــــــــــــــــــــــــا !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 20:31
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺷﻮﻫﺮ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺁﯾﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ﺯﻥ : ﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺯﻥ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ؟
ﺷﻮﻫﺮ : ﻧﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ , ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
مردا همچین موجودات وفاداری هستن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 19:32
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



باز هم کنار دریا و کفهای ساحل
گیسوانت را بیاور شانه پیدا می شود
بغض داری شانه ی مردانه پیدا می شود
امتحان کن ساده و معصوم لبخندی بزن
تا ببینی باز هم دیوانه پیدا می شود
من اسیر عابر این کوچه پاییزیم
ور نه هر جایی که آب و دانه پیدا می شود
عصر پاییزی زیباییست لبخندی بزن
یک دو فنجان چای در این خانه پیدا می شود


دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 18:41
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به بعضیام باید گفت, بهت گفتن مرد؟! تهمت زدن بهت, بیخیال!!!!!!!! شما جدی نگیر
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 15:48

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ