یافتن پست: #مرد

saman
saman

سکوت...


ماه...


و مردمک سیاه چشمان شب


در خیالم قدم می زنی


و کتانی هایت بوی آسمان می گیرند.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:15
+1
roya
roya


آرایشگاه مردونه




20سال پیش.....


 یه آدمی باتیپ بهروز وثوق: داااش گوشه سبیلاتو چه مدلی بزنم؟؟



آلان.......


 یه بچه سوسوله مامانی: عزیزم ابروهاتو هشتی بردارم یا شیطونی؟



10سال بعد...


یه مرد زن نما:قربوووونت بشم من الهی،


میکاپ خلیجی بزنم یا لایت یا اروپایی؟؟؟؟؟؟


دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 23:28
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوبآره آمده ای...

اینبآر شیرین تر از قبل دروغ میبآفی...

زیرکآنه تر لبخند میزنی و دلبرآنه تر نآز میکنی...

ام___________ا...

نآزنین!!!

بعد از رفتنت دلم مرد...

مدتهآست که دیگر مغزم تصمیم می گیرد نه دلم!!!

پس لوند و دلبرآنه که هیچ!!!

عآشقآنه و صادقآنه هم که بیآیی...

من دیگر نیستم...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 19:44
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدونستـــید تو یه بهم زدن ایرانی کلی بای ردو بدل میشه؟
مثال: دیگه نمیخوام ببینمت شناختمت بای
باشه هرطور راحتی بای
هر طور راحتم؟ برو با دخترای دورت نامرد بای
اره لیاقتت همینه بای
دیگه اس نده بای
باشه بای


ای بایو زهره مار ای بایو مرگ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 19:22
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﻳﺪﻳﻦ ﻇﻬﺮﺍ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﻴﺨﺎﺑﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﭘﺎ ﻣﻴﺸﻪ
ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺩﺍﺭﻩ! ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﺧﺘﻰ ﻛﺴﻰ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﻪ
.
.
ﻻﻣﺼﺐ ﺍﺻﻦ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺷﺒﻪ؟
ﺭﻭﺯﻩ؟
ﻇﻬﺮﻩ؟
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ؟
ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ؟
ﺩﻳﺮﻭﺯﻩ؟
ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻯ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺩﻯ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻥ؟
ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻫﻴﺸﻜﻰ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ؟
ﺍﻻﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺮﻳﺨﻪ؟
ﺯﻣﻴﻨﻪ؟
ﻫﻮﺍﺳﺖ؟ ﻓﻀﺎﺳﺖ؟
ﺍﻳﺮﺍﻧﻪ؟
ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﺳﺖ؟
ﮊﺍﭘﻨﻪ؟ ﺁﻟﻤﺎﻧﻪ؟
ﺳﻮﺋﺪﻩ؟
ﻣﻦ ﻣﻨﻢ؟
ﺍﻻﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻰ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟
ﻗﻴﺎﻓﻪ ﻯ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻜﻠﻴﻪ
O_o
ﻣﮕﻪ ﻧﻪ؟؟
((((((((((((:
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 19:08
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم ازم ب[!] ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:56
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی که دیگر نبود ،

من به بودنش نیازمند شدم.

وقتی که دیگر رفت ،

من در انتظار آمدنش نشستم.

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ،

من او را دوست داشتم.

وقتی که او تمام کرد ،

من شروع کردم .

وقتی او تمام شد ،

من آغاز شدم .

و چه سخت است تنها متولد شدن ،

مثل تنها زندگی کردن

مثل تنها مردن …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:54
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگی است

ورنه با یك استخوان صد سگ رفیقت می شوند....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دخدره پست گذاشته :


مردم از تنهایی .. :(


پسره زیرش نوشته :


نشونی بده با بچه محلا بیایم خونتون از تنهایی در بیای !

واقعا این پسرای با معرفت که به فکر بچه محلاشون هستن رو میبینم ،


بغضم میگیره .. ببخشین اشک نمیزاره مانیتورو ببینم ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:33
+2
be to che???!!
be to che???!!

اي كساني كه مامور دفن من هستيد ومرا به گورستان ميبريد..


اي كاش ميدانستم اولين كسي كه برسر قبر من مي آيد وآخرين كسي كه مرافراموش ميكند كيست..


پارچه سياهب روي تابوتم بگذاريد تاهمه بدانند كه من بخت سياه بوده ام..


چشم هايم راباز بگذاريد تاهمه بدانند چشم انتظار بوده ام..


دست هايم راباز بگذاريد تاهمه بدانن دست ازنياز رفته ام..


وقطره اي اشك ازگونه هايم بريزيد تاهمه بدانند اشك حسرت ريخته ام..


برگي از دفترخاطراتم را به همه نشان دهيد تاهمه بدانن ناكام مرده ام..


برروي قبرم غالب يخي بگذاريد تابا اولين طلوع نورخورشيد اول به جاي پدرم و دوم به جاي معشوقم اشك بريزد و برسر قبرم بنويسيد:


آرزو به دل گشته دراين كلبه خاموش..


او زاده غم بود زغمهاي جهان گشته فراموش..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 20:02
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ