یافتن پست: #مرد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داستان واقعی:

زن و شوهره با هم قهرند و با کنایه با هم حرف میزنند ...

زنه ناهار نمیپزه، مرده میاد خونه میگه ناهار نپختی؟؟؟
زنه: بعله دیگه جدیدا اینطور شده

یه ساعت بعد:

زنه به مرده میگه: چرا قبض تلفن رو ندادی تلفن قطع شده؟
مرده: بعله دیگه جدیدا اینطور شده

عصر:

مرده: چرا شلوارمو نشستی؟ با دوستام قرار دارم
زنه: بعله دیگه جدیدا اینطور شده

شب زنه و مرده داشتند سریال میدیدند بچه 9 سالشون میاد سیم انتن تلوزیون رو قطع میکنه، هر دوشون سر بچه داد میزنند دیوونه شدی؟

بچهه: بعله دیگه جدیدا اینطور شده
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 17:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
طریقه خرید هندونه توسط بابام :
بو کردن هندونه
پرت کردن و گرفتنش از رو هوا
وزن کردن با دست
شمردن خطهای هندونه
زدن روی هندونه و شنیدن صدای مورد نظر
نگاهِ عالمانه به اطرافیان در میوه فروشی ( که آره آقا من این کارم)
خریدن هندونه
آوردن به منزل
همه رو چنگال به دست جمع کردن
دست و سوت و جیغ و هورای حضار
پاره کردن هندونه
پذیرایی از اهل منزل با هندونه سفید و با طعم خـــــیار :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 17:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پشت هر مرد موفقی...........خیلی جای خنجر هست.......!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 15:57
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!  دختر: توباز گفتی ضعیفه؟ پسر: خب… منزل بگم چطوره؟ دختر: وااااای… از دست تو!پسر:
باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟ دختر:اه…اصلاباهات قهرم.پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟ دختر:آشتی… راستی گفتی دلت

چی شده بود؟ پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.دختر: … واقعا که!پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟ دختر: لوووس!پسر: ای

بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!دختر: بازم گفت این کلمه رو…!پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست

دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!دختر: من ازدست توچی کارکنم؟ پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات

توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!پسر: صفای وجودت خانوم!دختر: می دونی!

دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و

دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو…

برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!دختر: یادته همیشه میگفتی به من

میگفتی “خاتون”پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!دختر: ولی من که بور بودم!پسر: باشه… فرقی نمی کنه!دختر: آخ

چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…پسر: …دختر: چت شد چرا چیزی

نمیگی؟ پسر: …دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…پسر: …دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…پسر: خدا… نه… (گریه)دختر:

چراگریه میکنی؟ پسر: چرا نکنم… ها؟ دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…پسر:

وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه

نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خ[!]؟ پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی

امسال برات یه کادو خوب آوردم…دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …پسر: …دختر: دوباره ساکت شدی؟ پسر: برات…

کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!تک عروس گورستان!پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم




نه… اشک و فاتحه



نه… اشک و فاتحه و دلتنگی

امان… خاتون من! توخیلی وقته که…

آرام بخواب بانوی سفر کرده ی من…



دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم…


دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 14:52
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺑﺎﺑﻐﺾ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ
ﮔﺮﻓﺘﻪ,ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﭘﺮﻩ
.
.
.
.
.
ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ
ﺷﻤﺎﺭﺷﻮﺑﻬﺖ ﻣﯽ
ﺩﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﮐﻦ ﻭﻟﯽ ﺍﺳﻢ ﻣﻨﻮﻧﯿﺎﺭ ﺍﻭﻥ
ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎﻓﺮﺩﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﺪﻣﺶ
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻄﻮﺭ
ﺷﺪﺯﻧﮓ ﺯﺩﯼ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ
ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺷﻤﺎﺭﻩ
ﺗﺨﻠﯿﻪ ﭼﺎﻩ ﻭﻓﺎﺿﻼﺏ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩﯼ ﻣﻨﻢ
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮕﻪ
ﻧﮕﻔﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﭘﺮﺷﺪﻩ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 12:55
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نمیدونم این چه قانونیه

پسر هرچقدر نامردتر فاسدتر بی‌ قیدو بندتر و دخترباز تر باشه دخترا بیشتر جذبش میشن و بیشتر دوستش دارن و و عاشقش میشن و سرش شلوغ تره

حتی دخترا سرش دعوا هم می‌کنن با هم

اما پسر هرچقدر آروم‌تر آقا تر باشخصیت تر و مهربون تر باشه دخترا بیشتر ازش دوری می‌کنن و کسی‌ دوستش نخواهد داشت و عاشقش نمیشن و تنها تر می‌شه

نمیدونم واقعا این چه رسمیه ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 12:53
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مانتوش بیشتر شبیه جلیقه آرایششم که شبیه جن شده
موهاشم مثل آنشلی قرمز کرده و باید با میکروسکوپ روسریشو دید
می گه به نظرت برم بیرون گشت ارشاد می گیرم ؟
پ ن پ می برنت صدا و سیما تو برنامه‌ی زلال احکام به سوالات شرعی مردم پاسخ بدی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 12:29
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
آیا درمان بیماری توسط طب سوزنی موقتی یا تسکینی است
تصور غلطی که بین بعضی از مردم ایجاد شده همین موضوع است اما می توان قطعأ گفت طبق گزارشات علمی و مستندات جمع آوری شد . بیماریی را که طب سوزنی درمان نماید برگشت نخواهد کرد و درمان قطعی می نماید منتها بعضی بیماران دچار بدنهای بسیار نا توان می باشند و در اثر سالها ناراحتی و بیماری ، دچار ضعف های شدیدی شده اند و عده ای با افزایش سن ضعیفتر شده اند یا در معرض جراحی قرار گرفته اند یا دچار شکستگی و پوکی های وسیع استخوان و ... در بدن می باشند یا عادات و رفتارهای قدیم خود را بطور مداوم تکرار می کنند و مشکل مجدداً بر ایشان ایجاد می شود. البته این بیماری قبلی نیست که برگشت کرده، بلکه بیماری جدیدی است که در اثر تکرار عادات غذایی ، عدم تحرک و عدم توجه به توصیه های پزشکی و بهداشتی و ... دچار آن گردیده اند . درمان درد توسط اين روش يك تأثير سريع آن مي باشد اما با توجه به مكانيسم ترميم عصبي، بازسازي اعصاب حسي حفظ فشار خون طبيعي در عروق و ارگانها كه نتيجه آن اكسيژن رساني به بافتها مي باشد،و از طرفي باعث ترشح متناسب آمين‌هاي بخش مركزي غده فوق كليوي شده و نيز باعث تعادل حرارت بدن و تنظيم فعاليت اعصاب سمپاتيك و پا را سمپاتيك شده باعث تحريك و ساخت و رشد بافت هاي غضروفي- استخواني و عصبي و... مي شود. و با اين تأثيرات شگرف مي باشد كه درمان قطعي اتفاق مي افتد اما شرط ايجاد اين شرايط، همان تكرار جلسات درماني است.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 11:20
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
چه کسانی از طب سوزنی میکردند
در اوایل این طب مخصوص امپراطور های کشور پهناور چین بود و کم کم بداخل مردم چین و کشورهای مجاور مثل کره و هند نیز انتقال پیدا کرد اما هم اکنون بر اساس اطلاع رسانی از طریق اینترنت ، فقط در امریکا در سال 2000 میلادی بیش از 20 میلیون نفر از این طب استفاده کرده اند.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 02:16
+6
xroyal54
xroyal54


۱- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

۲ -خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.

۳ -خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

۴ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. ...

۵- خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

۶- خدا می دونست ادم ،آدم بشو نیست

۷- خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره

۸- خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره

۹- همونطور که در انجیل آمده است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند و به عنوان دلیل شماره یک

۱۰- خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 01:08
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ