یافتن پست: #مرد

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

قلعه‌نویی: هنوز به شرایط ایده‌آل نرسیدیم/چون تراکتور را آسیایی کردم از من ناراحتند



ادامه مطلب در دیدگاه



 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 00:41
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

آقایی: مانده بودم قلعه‌نویی مرا از کجا می‌شناسد!/ این مسائل شک‌برانگیز است





ادامه مطلب در دیدگاه


 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 00:37
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


چقدر خستم این روزا.... زندگی میشه puse بزنی به اندازه یک شب مردن بهم اجازه میدی که نباشم...!!!!


دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 18:00
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 15:33
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


یادت برایم همانند قصه سیگار پیرمردیست که سالهاست میگوید نخ آخر است …


دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 14:43
+4
xroyal54
xroyal54
چقدر سخته که زن باشی و بخوای به یه مِرد "مردونگی" یاد بدی!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 02:31
+8
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii
شبی مجنون به گورستان دویدم شرابه مرگ را از جام چشیدم
در آنجا مردگان را زنده دیدم چو باران اشک شادی میچکیئم........
دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 00:38
+10
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


آنان که بودنت را قدر نمی دانند رفتنت را "نامردی" میخوانند .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 00:10
+6
saqar
saqar



خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و

به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...

شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...

دردش گفتنی نبود....!!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح

نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...

چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را

به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب

شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد...

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته

آپلود عکس رایگان و دائمی








آخرین ویرایش توسط 28000 در [1392/05/3 - 19:46]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 19:41
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دلم از نرگس بیمار تو  بیمارتر است
چاره کن  دردکسی کز همه ناچارتر است

من بدین طالع برگشته چه خواهم کردن

که زمژگان سیاه تونگون سارتر است

گر توام وعده ی دیدار ندادی امشب

پس چرا دیده ی من از همه بیدارتر است

هر گرفتار که در بند تو می نالد زار
می برد
حسرت صیدی که گرفتار تر است

عقل پرسید که دشوارتراز مردن چیست

عشق فرمود
فراق ازهمه دشوارتر است

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 19:22
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ