sahar
يه استاد خانم داشتيم بچه ها سر كلاسش خيلي تيكه مي نداختن يك روز در مورد
كا شي كاري سنتي بحث بود استاد گفت من خودم قسمتي ازكاشي كاري آشپزخونمو انجام دادم و...... يكي از پسرها در همين حين پاشد گفت :استاد دوست داريد مرد بوديد؟ استاد يك نگاه معني دار بهش كرد و گفت :من نه . ولي شما چطور؟
....ديگه هيچ كس سر كلاسش تيكه ننداخت...