یافتن پست: #مرگ

be to che???!!
be to che???!!

دلم برای کودکیم تنگ شده
....


برای روزهایی که باور ساده ای داشتم


همه آدم ها را دوست داشتم
...


مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم


مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود
...


دلم می خواست "ممُل" را پیدا کنم


از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم


تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود


دلم برای خدا تنگ شده
...


خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم
...


دلم برای کودکیم تنگ شده
...



شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت...

X
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:23
+5
be to che???!!
be to che???!!

تولد انسان روشن شدن کبریتی است


و مرگش خاموشی آن !

بنگر که در این فاصله چه کردی؟؟؟

گرما بخشیدی...؟

یا

سوزاندی...

 

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:20
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پاییز كه می رسد می دانم فصل زیبای 


نقاشی كردن است در حوضچه اكنون سهراب 

 

پاییز كه می رسد می دانم كوچه های بن بست 

شعر عشق می سرایند برای فریدون های [!] 

 

پاییز كه می رسد می دانم او می رود 

اوكه رفت صدای مرگ می آید به چشم حسین 

 

پاییز واین همه زیبایی كه می رسد

می دانم زمستان در راه است 

كسی سر بر نیارد كرد كه سرما سخت سوزان است 

 

پاییز كه می رسد می شكند گلهای زیبا به چشم برهم زدنی 

گلستان را محكم می فشارد سعدی شیرین سخن 

كه سرما در راه است 

 

پاییزكه می رسد می دانم فصل زیبای جان كندن من می آید 

آخر می گویند آدم های دیوانه در پاییز می میرند .

 

بهزاد ساوانا
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 16:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آمد قوی سفید این بار بدون جفت عاشق 

رد پای تنهایی مانده روی برف سفید 

آمد آهسته بدون هیچ شوقی از زندگی 

امشب شب مرگش آمده روی برف شفید 


بهزاد ساوانا

 

252100-80f6e592d42e973b0a1698c08c38f5f2-org.jpg
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 16:51
+3
محمد
محمد
بهزيستي نوشته بود:
.
شير مادر ، مهر مادر ، جانشين ندارد..
شير مادر نخورده ، مهر مادر پرداخته شد..
پدر يك گاو خريد!
و من بزرگ شدم...
اما هيچكس حقيقت من را نشناخت!!
جز معلم رياضي عزيزم!
كه هميشه مي گفت:
گوساله ، بتمرگ...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 19:22
+6
محمد
محمد
از مرگ نمیترسم که دنیا سرم اوار شود

میترسم گونه یارم را بعد از من کس دیگر ببوسد
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 23:33
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی دیگه از اون اصطلاحات چرت ولی رایج :"میخوای راستشو بگم بهت؟ " نه والا! مرگ تو اصلا راضی نیستم انقدر مرام بذاری، دروغشو بگو!:|
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 22:37
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



باغ شاهزاده یکی از زیباترین باغ‌های سنتی ایران است که آن را می‌توانید در نیم فرسنگی ماهان در استان کرمان ببینید. شاهزاده ماهان نه تنها در دل کویرهای کرمان یک لکه سبز و خوش آب و هوا ایجاد کرده، بلکه معماری جالبی هم دارد.وشک دو طبقه ای در این باغ ساخته شده که در گذشته به عنوان استراحتگاه مورد استفاده قرار می‌گرفت. این باغ به دستور حاکم کرمان در اواخر دوره قاجار ساخته شده و می‌گویند وقتی خبر مرگ ناگهانی حاکم را به ماهان بردند، بنایی که مشغول تکمیل سردر ساختمان بود تغار گچی را که به دست داشت محکم به دیوار کوبید و فرار کرد! جای خالی کاشی‌هایی که بر سردر ورودی می‌بینید، یادگار همان فرار بنا از کار است!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 21:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود


می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد



می شد محیط خاطره ها را حساب کرد


می شد خطوط چهره احساس را شمرد!


 



آن روزها که زیر نفسهای آفتاب


خواب از سر لبان شب آلود می پرید



وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود


من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید!


 


مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ



می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ!


 



در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود



راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود!


 



آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار



آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار!


 


 


امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم



دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم!


 



در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو



وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:52
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟ گفت: جایی که میری مردمی


 

 داره که می شک[!] نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت

 

 

 عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که

 

 

 بدونی برمیگردی پیشم

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:09
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ