یافتن پست: #مرگ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از مرگ نترسید
از این بترسید که وقتی زنده اید
چیزی درون شما بمیرد به نام {{انسانیت}}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 20:25
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه كسی خواهد دید مردنم را بی تو؟

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه كسی میگوید؟

آن زمان كه خبر مرگ مرا می شنوی

روی تو كاشكی می دیدم!

شانه زدنت را بی قید

و تكان دادن دستت كه مهم نیست زیاد!

و تكان دادن سر را
كه عجیب! عاقبت مرد؟
افسوس...
كاشكی می دیدم
من به خود می گویم
چه كسی باور كرد جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاكستر كرد!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 20:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما را دم مرگ، آبرو باشد کاش

با دوست مجال گفتگو باشد کاش


عمری به هوای دل خود زیسته ایم


جان دادن ما برای او باشد کاش
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 15:16
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
18+
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
. خداییش با شناختی که از من دارید من پست +18 میزارم؟؟؟
نه خداییش؟؟
من اصلا از این حرفا میزنم؟
واقعا انتظار داشتی من حرفای چیزدار بزنم؟
نه واقعا؟؟؟
برو از خدا بترس تسبیح من کو؟
[!] آمریكا:D
دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 20:26
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یکی از غم انگیز‌ترین ازدواج‌های جهان در لبنان برگزار شد. در این مراسم ازدواج، دختر ۸ ساله به نام... خلود که سال‌هاست مبتلا به سرطان است با دوست بیمارش، کریم ۱۲ ساله ازدواج کرد.
این مراسم در حقیقت بزرگ‌ترین آرزوی خلود بود او همیشه به دوستان و خانواده‌اش می‌گفت دوست دارد قبل از مرگش لباس سفید عروسی به تن کند. این مراسم در یکی از سالن‌های بزرگ و مجلل بیروت برگزار شد و خانواده این عروس و داماد با اشک و آرزوی شفا برای این دو کودک جشن با شکوهی برپا کردند.




دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 17:25
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

چه كسی خواهد دید مردنم را بی تو؟

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه كسی میگوید؟

آن زمان كه خبر مرگ مرا می شنوی

روی تو كاشكی می دیدم!

شانه زدنت را بی قید

و تكان دادن دستت كه مهم نیست زیاد!

و تكان دادن سر را
كه عجیب! عاقبت مرد؟
افسوس...
كاشكی می دیدم
من به خود می گویم
چه كسی باور كرد جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاكستر كرد!!!


دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 12:30
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پر از توام.. به تهیدستی ام نگه مکن.. مگو که هیچ نداری. ببین من" تو" را دارم.. این روزها فقط "تو" را میخواهم.. فلانی به خودت نگیر. "مرگ" را میگویم...

دیدگاه  •   •   •  1392/08/21 - 22:04
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از ترسناک ترین چیزا اینِه که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دست بکشی رو جیبت،
ولی قلمبگی گوشیت رو حس نکنی …
حتی داشتیم مواردی که باعث سکته ناقص و حتی مرگ قلبی شده
دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 21:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دم خونمون یه مهد کودک هست که یه ناظم زن غرغرو داره امروز صبح داد میزد:
امیرعلی نکن
امیرعلی ندو
امیرعلی یاشارو نزن
یهو بابام قاطی کرد سرشو از پنجره برد بیرون داد زد:
امیر علی توله سگ دهن ما رو سرویس کردی یه جا بتمرگ دیگه کره خر
دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 21:11
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
من در آغوش کـــــــــــــــــــــــــــشیده یک دیدار .. من از دستان سرد یک احساس ... من از سالها دیوانگی ... من از دیار مرگ تدریجی یک رویا می آیم .. به من نگو چرا ... مدتهاست که نفس نمیکشم.............
دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 20:48
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ