یافتن پست: #مرگ

saman
saman
در CARLO
ترس از مرگ نا رواست ، زیرا تا آن هنگام که من هستم ، مرگ نیست ،

و آنگاه که مرگ هست ، من نیستم ، ترس از چیزی که با آن روبرو نمیشوم نابجاست . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/7 - 15:41
+4
saman
saman
در CARLO
آزادی معبود من است ، به خاطر آزادی

هر خطری ، بی خطر است

هر دردی ، بی درد است

هر زندانی ، رهایی است

هر مرگی ، حیات است

(دکتر علی شریعتی - دفتر های سبز )
دیدگاه  •   •   •  1392/05/7 - 15:36
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از خصوصیات خوبم اینه که :
کسی ک منو دوس داشته باشه هیچ وخت پیر نمیشه...

.

.

.

.

.

.
یا دق مرگش میکنم یا خودش جوون مرگ میشه...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/7 - 14:40
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

حاصل عشق مترسک به کلاغ ٫مرگ یک مزرعه است.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 23:51
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند . . .
یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم . . .
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام . . .
یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته . . .
کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه . . .
یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده !
.H.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 15:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس ؟



دومی ! چون اولی دارد مرا دق می دهد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 15:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تا حالا مرگی بر اثر لایک کردن ثبت نشده!!

(قابل توجه اونایی که لایک نمیکنن)
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 19:40
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم
من اَن کفن به تن ز برای وطن کنم
سبز و سفید و سرخ نکوتر بود کفن
تا من برای خاطر میهن به تن کنم
ایران من ، عزیز من، ای سرزمین من
مرگ است بی تو اگر هوس زیستن کنم
روزی که پای عشق وطن در میان بود
تاریخ گفته است که من چه باید کنم
همچون برق حق بر خرمن باطل درافتم
یزدان صفت مبارزه با اهریمن کنم
دشمن اگر پای بدین سرزمین نهد
کاری که کرد نادر لشگر شکن کنم
(شهریار)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 15:05
+6
saman
saman
در CARLO
گاهی حسود می شوم
به حسی که تو داری 
وقتی با چشم های باز
به مرگ زل زدی 
بگذار چشمت را ببندم 
و چشم های تو را به خاک بسپارم
میخواهم جوانه بزنی
تازه تازه
ببوسمت 
و دردم را فراموش کنم 
لای همین نگاه سرسری که به یاد می آورم
هنوز از تو
روز از نو
روزی ام انتظار است
حسود نشوم؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 13:36
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم برای کودکیم تنگ شده

برای روزهایی که باور ساده ای داشتم

همه آدم ها را دوست داشتم

مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم

مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود

دلم می خواست "ممول" را پیدا کنم

از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم

تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود

دلم برای خدا تنگ شده

خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم

دلم برای کودکیم تنگ شده

شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 12:33
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ