یافتن پست: #مرگ

alifabregas
alifabregas
… نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد … نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت … ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد … گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش … تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد …. و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 16:18
+6
alifabregas
alifabregas
خوابــــــم را درست تنظیـــــم کرده ام روی بــــــی تفاوتـــــی های تــــــــــو تــــــو روزنــــــامه ات را میخوانی / من در خوابــــــم با دیگری تانــــــگو می رقصــــــم… از خواب کــــــه بیدار شــــــوم بــــــی حسابیم یک – یک بــــــه نفع روزمرگــــــی….
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 14:07
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
{-31-}{-31-}{-31-}

من دیگه روزه نمیگیرم {-31-}

با 160 کیلو وزنه ، سرم گیج رفت یهو نزدیک بود بیفتم

{-31-}اگه هالتر اسکات میوفتاد روم درجا میمردم {-31-}

5 نفری گرفتنم کمکم کردن اگه نبودن الان مرده بودم {-60-}

مرگو جلو چشم دیدم ... از فواید روزه گرفتن تو تابستونه هاااااا {-15-}

{-31-}{-31-}{-31-}
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 16:36
+9
مهسا
مهسا
را به بیمارستان می برم.. نمی دانم چه شده!


هر شب در جایشان را می کنند…!


دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 14:53
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نمیدانم

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش

و او یکریز و پی در پی دم گرم و چموشش را در گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند

هر دم سکوت مرگبار را
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 14:06
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
لحظه های ناب

عمر ما چون تندبادی رفت و گویی خواب بود

وان بنای آرزوها خانه یی بر آب بود

وه چه شب ها دولت بیدار بر در حلقه زد

لیکن از نا هوشیاری بخت ما در خواب بود

ز دل گوری شنیدم پند قارون را که گفت

در کف دنیا پرستان سیم و زر سیماب بود

روشنی ها در پریشانی بود دل بد مکن

هر کجا ویرانه یی دیدم پر از مهتاب بود

گفت با من مردم چشمم که قحط مردمیست

جست و جو کردم بسی این کیمیا نایاب بود

موج بنیان کن شو و دریای طوفانخیز باش

[!] آن ﮐس که عمری رفت و خود مرداب بود

دولت شب ها و توفیق دعا از دست رفت

لحظه ی معراج ما آن لحظه ی ناب بود.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 23:05
+2
alireza
alireza

سائل از گوشه‌ی مسجد برخاست ، پرسید:

یا علی ، به من بگو واجب کدام است ؟ واجب تر کدام است ؟

نزدیک کدام است ؟ نزدیک تر کدام است ؟

عجیب کدام است ؟ عجیب تر کدام است ؟

مشکل کدام است ؟ مشکل تر کدام است ؟

امیرالمومنین (ع) در پاسخ فرمود:

واجب ، ترک گناه است و واجب‌ تر از آن توبه‌ی از گناه است.

نزدیک ، قیامت است و نزدیک تر از آن مرگ است.

عجیب ، بی‌وفایی دنیاست و عجیب تر از آن دل بستن به این دنیای بی‌وفاست.

مشکل ، سرازیر قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالی سرازیر قبر شدن است.

دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 22:35
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته ‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/04/26 - 12:38]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 11:22
+4
sara
sara
حاج اقا در راه بازگشت از حج بود که
در خیابان کودک فقیری را دید که غذایش را با سگی گرسنه تقسیم میکند
نزدیک رفت و پرسید :
چرا غذایت را به این حیوان نجس میدهی ?
کودک سگ را بوسید و گفت :
از نظر من هیچ حیوانی نجس نیست
این سگ نه خانه دارد نه غذا دارد هیچ کس را ندارد اگر من کمکش نکنم میمیرد

حاج اقا گفت :
سگ بی خانمان در همه جا وجود دارد ایا تو میتوانی همه انها را از مرگ نجات دهی؟
ایا تو میتوانی جهان را تغییر دهی؟

پسر نگاهی به سگ کرد و گفت :
کاری که من برای این سگ میکنم تمام جهانش را تغییر میدهد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:25
+4
sara
sara
واقعی و مجازی ندارد... انجا قدم به قدم به مرگ نزدیک میشوم،اینجا کلمه به کلمه...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 12:45
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ