یافتن پست: #منتظر

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی



او ک ب فقیرترین ریس‌جمهور جهان شهرت دارد حالا در صف انتظار یک بیمارستان دولتی در پایتخت اروگوئه دیده میشود. در حالی که میتواند از بهترین بیمارستانها و امکانات کشورش استفاده کند. او حتی هر ماه حدود ۹۰٪ از حقوق ریاست جمهوری خود را ب موسسات خیره میبخشد. و البته دین هم ندارد!! نماز هم بلد نیست بخواند!! ب خانه خدا هم تابحال مشرف نگردیده!! از دو طرف هم سید نیست!! تکیلاخور سختی هم است!! زنش هم حجاب را رعایت نمیکند!!
بیچاره اگر میدانست ن[!] و منکر در آن دنیا بخاطر اهمال در این اعمال با گرز کلفت و چماق نیمسوز منتظرش هستند، از همین امروز شروع میکرد اختلاس کردن و دزدیدن!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 14:56
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
این پسرایی که با موتور و با 5 دقیقه مذاکره؛
دخترایی که منتظر بی.ام.و و لکسوس وایسادن رو
سوار میکنن و میبرن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینا رو باید برد واسه مذاکرات هسته ای!
اینا اجازه غنی سازی که هیچ، اجازه ساخت بمب اتم رو هم میگیرن!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 14:53
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
من یاد گرفته ام وقتی بغض می کنم,وقتی اشک می ریزم,منتظر هیچ دستــــــــــــــی نباشم!!!.وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم,مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم !.من یاد گرفته ام که اگر زمین می خورم,خودم برخیــــــــــزم!.من یاد گرفته ام راهی را بسازم به صداقت!.من یاد گرفته ام که همه رهگذرنــــــــد ,همـــــــــــه !!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 13:42
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﭼﻦ ﻭﻗﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺪ ﻧﯿﻮﻣﺪ . ﻣﻨﻢ
ﺧﻮ ﺑﯿﮑﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﺍﻫﻮ ﺍﻭﻣﺪﻡ .
ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﺎﺩ ﺳﻤﺘﻢ .
ﻣﯿﮕﻢ :ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻮﻣﺪﯼ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﯿﮕﻪ :ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ! ﯾﻬﻮ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ .
ﻣﻦ |:
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:59
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.
قصاب به دنبالش راه افتاد.
سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد.
قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.
اتوبوس امد- سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.
قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد.
قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه.



نتیجه اخلاقی: اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود. و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید، بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است. سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهم تر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم


دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:08
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮐﻠﯽ ﺗﻒ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺑﺸﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭘﻮﻻﻣﻮ ﺑﺸﻤﺮﻡ :)):))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/16 - 17:21
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اول خط سوار تاکسی شدم 1نفر مونده بود تاکسی پر شه بعد نیم ساعت یه دختره اومد راننده به شوخی گفت: خانوم ما 1ساعته منتظر شماییم..
دختره هول شد گفت: ببخشید خواب موندم..
.
.
.
.
.
.
.
ینی ما 4نفر که ترکیدیم. خود تاکسیه از شدت خنده استارت نمیخورده
دیدگاه  •   •   •  1393/06/11 - 18:18
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







یکی از عادت های بابام اینه که خیلی رسمی اس ام اس مینویسه

اس ام اس داد : سر را خود یک عدد ماست بگیر و به خانه بیاور!!!

منم جواب دادم :

چشم پدر چه نوع ماستی برای میل کردن مد نظر دارید؟؟

آیا ایا ماست سون میتواند مطابق سلیقه ی خاص شما باشد؟

یا گونه ی دیگری خریداری کنم؟

زنگ زد بهم گفت بی شعور ادای منو در میاری؟؟

فقط منتظرم برسی خونه میدونم چیکارت کنم!!

.

.

هم اکنون پاسی از شب گذشته و من با یک سطل ماست در خیابان نشسته ام :))






دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 18:48
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چگونه حال یك پسر را بگیریم؟

۱-دختر های عزیز اگر دانشجو هستید و تقا ضای جزوه از شما زیاد است به پسرها قول بدهید که جزوه را روز قبل امتحان به دست شان میرسانید وحال با خیال راحت میتوانید روز قبل امتحان به دانشگاه نیایید

2-اگر پسری شماره ازتون خواست با متانت کامل شماره برادر گرامیتان را بدهید و بگویید منتظر تماس هستید( البته اگه برادرتان از اهالی محترم لات های سر کوچه باشه نتیجه جالب تری عاید پسر خواهد شد)

3-اگر در حال رانندگی هستید و پسری ازتون سبقت گرفت تا بهتون ثابت کنه رالی کار میکنه و بهتون گفت :رانندگی کار ما شیرمرد هاست نه شما ها.
شما میتونین بزنین رو گاز و به ماشین طرف نزدیک بشین و علاوه بر این که دستتون رو روی بوق گذاشتین از انتهای حنجره ی مبارکتان یک جیغی بکشید که تن جد محترم پسره هم در گور بلرزه و بلند بگویید مگه خودت خواهر مادر نداری؟ ای مردم بیاین منو از دست این شیاد نجات بدین

این موقع هست که پسره کلا واژه ی شیر رو از ذهنش واسه ی همیشه محو میکنه و به دنبال یه سوراخ موش میگرده

4-اگه یه پسری ازتون خواستگاری کرد دو حالت پیش میاد

الف-اگه از پسره خوشتون میاد که دیگه خودتون بلدین چیکار کنین (در محدوده ی این بحث نمی گنجه)

ب-اگه از پسره خوشتون نمیاد بهش بگین شماره و ادرستون روبدین تا شوهر سابقم رو واسه تحقیق بفرستم خدمتتون(قیافش اینجا خیلی دیدنیه)

5-سعی کنید در یه رشته مثلا کوهنوردی تبحرلازم رو کسب کنید و با نامزدتان به کوه رفته و بهش بگویید:اگه منو دوست داری باید اول به قله کوه برسی

باور کنید تلاشش واسه بالا رفتن از کوه و جلو زدن از شما خیلی دیدنیه(به خصوص اگه وزنش هم بالا باشه)

6-یه سوال فوق العاده سخت و گیج کننده رو پیدا کنید و به هم کلاسی پسرتان نشان دهید و به او بگویید :از اونجایی که شما از بقیه هوش بالاتری دارین میشه این مساله رو واسم حل کنید
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 17:24
+3
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به بعضی از پسرا هم باید گفت

.
.
.
.
.
.
آق پسر
.
.
.
.
.
.
عزیزم
.
.
.
.
.
آخه قربونت برم
.
.
.
.
.
.
.
.
"دوست دارم"

والا!
همیشه که نباید کل کل و مسخره بازی باشه!

بعضی وقتا هم باس حرف دلو زد
حالا به صف بشین منتظرتونم=((^__^))=
دیدگاه  •   •   •  1393/05/29 - 13:19
+7
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ