یافتن پست: #مهربان

امید
امید
با وفا باشی جفایت می کنند بی وفایی کن وفایت می کنند
مهربانی گرچه آیینی خوش است مهربان باشی رهایت می کنند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 12:25
+3
Edris
Edris
موج آرام نگاهت،لاف دریا را شکست ; از حصار شب گذشت و مرز فردا را شکست / غم بر روی شانه هایم سالها لم داده بود ; مهربانیهای تو،قندیل غمهایم شکست.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 19:20 توسط Mobile
+5
فکل مکل
فکل مکل
صداقت خواستم داشتی، مهربانی خواستم داشتی،عشق خواستم داشتی، قور قوری جون گل کاشتی! هر چی که خواستم {-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}داشتی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 13:22
+5
امید
امید
خداوندا

برای همسایه که نان مرا ربود، نان

برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی

برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش

و برای خویشتن خویش ، آگاهی و عشق می طلبم . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 18:11
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
نگو بار گران بوديمو رفتي....نگو نا مهربان بوديمو رفتي...نگو اينها دليل محكمي نيست....بگو با ديگران بوديو رفتي.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 22:24
+2
ronak
ronak
در Romantic
قلم چند گاهیست نام تو را چکه می کند و من روزهاست یاد تو را گریه می کنم نام تو، یادِ تو، دستانِ تو، تو ... تو ... نگاهت عمیق بود، عمیق و مهربان چشمانت دست نیافتنی بود، سرابی واقعی می دانی؟ لحظه ای که کسی از نگاهت الگو می گیرد، دلهره می گیرم ... غمگین می شوم می خواهمت ... امروز آسمان، دریایی زلال بود، مثل دلت راستی در آن دنیا هم آسمان آبی است ...؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 16:04
+5
sasan pool
sasan pool
متن سنگ قبر پروين اعتصامي آین که خاک سيه اش بالين است اختر چرخ ادب پروين است گرچه جز تلخي از ايام نديد هر چه خواهي سخنش شيرين است متن سنگ قبر فروغ فرخزاد من از نهايت شب حرف ميزنم من از نهايت تاريکي واز نهايت شب حرف مي زنم اگر به خانه من آمدي براي من م اي مهربان چراغ بيارو يک دريچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 13:23
+1
رضا
رضا
می شود برگشت ، تا دبستان راه کوتاهیست می شود از ردّ باران رفت می شود با سادگی آمیخت می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد می شود کیفی فراهم کرد دفتری را می شود پر کرد از آئینه و خورشید در کتابی می شود روییدن خود را تماشا کرد من بهار دیگری را دوست می دارم جای من خالیست جای من در میز سوم کنار پنجره خالیست جای من در درس نقّاشی ، جای من در جمع کوکب ها ، جای من در چشم های دختر خورشید ، جای من در لحظه های ناب ، جای من در نمره های بیست جای من در زندگی خالیست ... می شود برگشت ، اشتیاق چشم هایم را تماشا کن می شود در سردی سر شاخه های باغ جشن رویش را بیفروزیم دوستی را می شود پرسید چشم ها را می شود آموخت مهربانی کودکی تنهاست ، مهربانی را بیاموزیم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 19:42
+2
ronak
ronak
در Romantic
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم امشب دوباره تو را گم کرده ام میان آشفته بازار افکار مبهمم توی کوچه های بی عبور پاییزی دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را منتظر نشسته ام
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 15:57
+2
ronak
ronak
در Romantic
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است آرامم ، می دانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را می کشیدم و هر زمان خوابش را می دیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود.... در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه می دانم زمان چگونه می گذرد و نه می دانم در چه حالی ام تنها می دانم حالم از این بهتر نمی شود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمی شود گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 15:52
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ